نجاشی رجالی بزرگ شیعه با وجود شیوه نگارشی که در کتاب فهرست داشته، در پی معرفی محمد بن حسن بن شمون، سه روایت از او نقل کرده که همگی مرتبط با مذهب و اندیشه وی است. نجاشی محمد بن حسن را ابتدا واقفی و سپس غالی توصیف نموده و دو روایت نخست را به وضوح مرتبط با اندیشه وقف او انتخاب کرده است. به نظرمیرسد روایت سوم را نیز با هدف معرفی اندیشهای شاخص از غالیان برگزیده است. از دیگر سو، محمد بن حسن بن شمون به اتفاق همه رجالیان دچار غلو بوده و روایات او نیز این معنا را تأیید مینماید؛ چنان که داوود بن کثیر رقی _ که محمد بن حسن روایت را با واسطه او اخذ کرده _ نیز متهم به غلو و حتی یکی از ارکان جریان غالیان برشمرده شده است. افزون بر این سند _ که در هیچ یک از منابع امامیه نیز ذکر نشده _ مضمون روایت مذکور، «سَواءٌ عَلَی النّاصِبِ صَلّی أم زَنَی» با چهار سلسله سند _ که وجه مشترک همه آنها حنان بن سدیرِ واقفی مذهب است در برخی منابع حدیثی نقل شده است، لیکن افزون بر اضطراب متنی این روایات، ارسال سندی و حتی فقدان سند، مجهول بودن سدیف مکّی و متهم بودن سهل بن زیاد به غلو، احتمال غالی بودن حنان بن سدیر که ناقل مشترک این روایت در اسناد مختلف است نیز تقویت میگردد.
پیدایی و گسترش تشیع، یکی از مسائل مهم مطالعات شیعی است و برخی پژوهشگران، دیدگاههایی چالشی در این باره دارند. امیرمعزی هم در این زمینه نظریهای ویژه دارد و در آثار خود، با روش پدیدارشناسی، بر این باور است که آموزههای مکتب تشیع از یک سو، از فرهنگ و آموزههای باستانی ایران پیش از اسلام سرچشمه میگیرد و به دلیل فرمانروایی اعراب بر امپراتوری اسلامی و فضای قومیتگرایی پنهان مانده است و از دیگر سوی، تشیع دارای اسرار باطنی زیادی است که امامان به شیعیان رازآشنایشان در قالب یک «سنت عرفانی فراعقلانی» منتقل کردهاند. به باور وی، گرچه این اصحاب خاص در منابع فرقهنگاری به «غالیان» شهرت یافتهاند، در اصل، اینان یاران حقیقی و مؤمنان راستین هستند و به علت آشکارسازی این اسرار باطنی و تعالیم خاص، مورد لعن و طرد امامان قرار گرفتهاند. امیرمعزی مکتب فکری شیعی را بر دو پایه «ایرانگرایی» و «غلوگرایی» استوار میداند. این مقاله، در پی بررسی نظریه وی با رویکرد تاریخی و کلامی است.
مطالعات قرآنی پیرامون موضوع تمدن اسلامی، نقش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در شکل گیری این تمدن و رویارویی آن حضرت با موانع موجود را نمایان میسازد. از دیدگاه آیات قرآن، همزمان با بعثت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) ، فرهنگ و تمدن اسلامی با ملاکهایی چون الهی بودن، مبارزه با جهل و استبداد، بیداری افکار عمومی و اصلاح جامعه با تکیه بر اتحاد و تعاون مسلمانان، قابلیت بنیان گذاری دارد اما یکی از بزرگترین موانع پیامبر (صلی الله علیه و آله) در تحقق این هدف، سران یهودند که با حربههای گوناگون به فتنه انگیزی میپردازند. آنها مبنای خود در این حرکت را بر چهار محور اصلی یعنی؛ انکار وحیانی بودن قرآن و نبوت آن حضرت، همکاری با مشرکان و منافقان، و ایجاد شکاف بین مسلمانان قرار میدهند. حال آن که پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، به عنوان معمار این تمدن، با حمایتهای الهی و به کارگیری تدبیر نسبت به بسیاری از توطئهها آگاهی مییابد و با اتخاذ شیوههای تقابلی مناسب و به موقع، تا آخرین لحظه حیات در خنثی سازی ترفندهای این دشمنان میکوشد تا همچنان پایههای این تمدن مستحکم باقی بماند. در عصر غیبت امام زمان (علیه السلام) عیناً صهیونیست بین الملل با همین برنامهها و با استفاده از همهی امکانات مکتوب و الکترونیک و سیستمهای اطلاع رسانی بر روی همین چهار حور فعالیت میکنند و امروزه وظیفه امت رسول الله (صلی الله علیه و آله) این است که همان شیوههای تقابلی را به صورت فعال به میدان بیآورند و تمدن اسلامی را به منصه ظهور برسانند.