علوم ائمه ع به شیوه های گوناگونی در دست رس آنان قرار می گیرد. یکی از این شیوه ها، شهود برخی حقایق پنهان از دیگران است . این مقاله سعی کرده است به شیوه توصیفی ـ تحلیلی به گردآوری و تحلیل روایاتی بپردازد که به این شیوه مربوط است . پاسخ به این سوال اصلی ، هدف این نوشتار است که آیا شواهد روایی ، وجود این شیوه علم آموزی را برای ائمه ع تایید می کند و آیا می توان مصادیقی از علم شهودی ائمه ع را بر اساس روایات شناسایی کرد؟ خبردار شدن از ایمان و کفر افراد به هنگام دیدن آنان ، مشاهده اعمال مردم در عمود نورانی و دیدن ملکوت آسمان ها و زمین ، مهم ترین محورهایی است که در این موضوع ، از روایات استخراج شده است . از شواهد موجود در این روایات ، این گونه برداشت می شود که این علوم از طریق شهود در اختیار ائمه ع قرار می گرفته است
دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که روسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
علم امام از مقولات بحث انگیز و جنجالى دانش کلام است. از دیر زمان این مسأله مورد بحث متکّمان شیعى قرار داشته و تاکنون نیز از جایگاه و حرمت بحث کاسته نشده است. در سیر تاریخى مباحث دوگرایش عمده فکرى دیده مى شود: 1 . اعتقاد به علم وسیع امام: ضمائر و نهان آدمیان زبانها و لهجه ها صناعات و... در میان متکلّمان شیعه ابواسحاق اسماعیل بن اسحاق نوبختى (م 311 هـ) از قدیمى ترین کسانى است که در میان طرفداران این اعتقاد نام برده مى شود. این اندیشه به مرور توسعه یافت و در اعصار اخیر در اذهان متکلّمان و محدّثان و متدینان تفکّر حاکم گردید. 2 . اعتقاد به علمِ محدود امام گرایش دیگرى بودکه از همان دوره هاى اولیه پس از غیبت کم و بیش مطرح شد. شیخ مفید و سپس شاگردان او: سید مرتضى و شیخ طوسى از این دیدگاه دفاع کردند و شاید بتوان این ادعا را داشت که دیدگاه مسلّط کلامى در قرون اوّلیه پس از غیبت بود. در این نوشتار گزارشى از اندیشه گرایش دوّم صورت مى گیرد. بدون آن که درستى و یا نادرستى آن ارزیابى شود. هدفِ عمده آن گزارش آن است که اولاً سیر تاریخى مواضع کلامى شیعه مکشوف گردد و ثانیاً پاره اى از تعصّبات رایج به سعه صدر مبدّل شوند و راه تبادل و تفاهم افکار میسّر و ممکن شود. تذکر دیگر آن که ما با نقل کلمات متکلّمان متقدم شیعى این نکته را پیگیرى نمى کنیم که دعوى آنان را به کرسى نشانیم. آراى اعتقادى متقدمان همانند افکار و نظرات فقهى آنان نیست. اگر در زمینه فتاوى و استنباطاتِ فقهى متقدّمان گروهى ارجِ ویژه قایلند در مورد افکار کلامى و اعتقادى آنان چنان باورى روا نیست; زیرا درک و معرفت حقایق هستى که عقاید دینى در جمله آنند با مرور زمان و رشدِ اندیشه کمال پذیر خواهد بود. با این تذکار بایستى خواننده خود رااز حجاب بزرگ انکاریِ افکار متقدمان رها کند و به راستى و نادرستى براهین و استدلال آنان بپردازد و داورى کند. در پیشاپیش طرح بحث سزاست که در آغاز درباره صحّت انتساب دیدگاه اول به ابواسحاق اسماعیل بن اسحاق نوبختى سخن به میان آید وسپس اندیشه هاى شیخ مفید و شاگردان وى نقل گردند.
این مقاله در صددد است با رویکردی توصیفی - تحلیلی به بررسی روایاتی در منابع شیعیی بپردازد که از چگونگی روبروشدن شیعه با ظهور منجی موعود علیهم السلام و جایگاه آنان در دوران حکومت جهانی آن حضرت خبر می دهند. بر اساس این پژوهش ، شیعیان در دوران غیبت ، با پشت سر گذاشتن امتحان های مختلف و دشوار ، زمینه سازان ظهور شده و اولین و مهم ترین یاران موعود منتظ علیهم السلام خواهند بود . اختلافات داخلی آنان ظهور آن حضرت بر طرف شده و آنان بر حسب لیاقت خود در حکومت آن حضرت نقش های اساسی خواهند داشت عالم نمایان دروغ گو مهم ترین عامل انحراف جامعه شیعی هستند که حضور حضرت مهدی علیهم السلام فتنه های آنان پایان می یابد
اصالت تاریخی باور به منجی موعود،از مباحث مهمی است که در روزگار ما برخی آن را به رشتهء نقد کشیدهاند.با بررسی توصیفی-تحلیلی نخستین منابع تاریخی و روایی به این نتیجه دست یافتیم که اصالت این آموزه و انتساب آن به شیعیان عصر حضور امامان معصوم علیهم السلام از زمان امیر مؤمنان علی علیه السلام و در تمام طول عصر حضور قابل اثبات و ریشهیابی است.آنچه بیشتر در طول این دوره در بوتهء اختلاف یا ابهام بوده،شناخت شخص مهدی موعود بوده است که با توجه به اوضاع دشوار سیاسی عصر حضور برای بیان معارف شیعی،روند تدریجی بیان و تثبیت برخی آموزهها،تأکید بر انتظار و اقتضای طبیعی ابهامآلود بودن جزئیات آموزهء مهدویت،تفاوت سطح معرفتی افراد و...،طبیعی مینماید و نمیتواند مشکلی بر اصالت این آموزه در میان شیعیان عصر حضور به شمار آید.