آیات متعددی ازقرآن کریم ، برمرجعیت علمی اهل بیت (ع )، دلالت می کند. برخی از آیات ، به طور روشن و با دلالت مطابقی و برخی دیگر، با دلالت التزامی ، بیان شـده است . از جمله آیاتی که به صراحت ، مرجعیت علمی اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده ، آیات ٤٣ سوره نحل است که ، در سوره انبیا آیه ٧ با تفاوت اندکی تکرار شده است .خداوند متعال می فرماید: و ما ارسلنا من بلک الا رجالا نوحی الـیهم فسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلم ن؛ در این مقاله پس از بررسی مفاهیم کلیدی ، دیـدگاه های مختلف در باره مصداق اهل ذکرمورد بررسی قرار گرفته است .ابتدا دیـدگاهی که بر اساس سیاق آیات ، اهل ذکر را اهل کتاب می داند، مطرح شـده و اشـکالات آن بیان گردیده و سپس محذوردیـدگاهی کـه آیـه را از جهـت سـائل ، مسـئول و مسئول عنه عام می داند، روشن شده است . و در پایان دیدگاه کسانی که از فریقین با تکیه بر روایات ، مصداق اهل ذکر را اهل بیت علیهم السلام مـی داننـد تییـین و روایاتی که در منابع فریقین در این باره آمده مورد توجه قرار داده است .
ائمه اطهار (ع)، حاملان اسرار الاهیاند که به دلیل اختلاف ظرفیت انسانها، به کتمانشان سفارش شدهاند. در متون روایی، توصیههایی درباره لزوم تقیه، کتمان و اشارتهایی در بهرهگیری از ایماء، اشاره و رمزگویی در باب مسائل دینی دیده میشود. در آموزههای ائمه ، تأکید بلیغ بر کاربرد این روشها در تعامل علمی و دینی با دیگران و نیز التزام به طبقهبندی حقایق، به وقت تبیین تعلیمات دینی وجود دارد. این نوشتار سخنان اهل بیت درباره این اصل را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که امامان شیعه برای حفظ و طبقهبندی اسرار و معارف دینی و در نتیجه برای محافظت از جامعه ایمانی، اصل کتمان سرّ را مطرح کردهاند. کتمان سرّ، اصلی راهبردی است که به منظور حفاظت از ایمان مخاطب و احتراز از آسیب به اعتقاد آنها در مقابل معارفی که ظرفیت درک آن را ندارند، تحقق یافته است؛ به گونهای که مراقبتنکردن از این اصل نتایج جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
لقد وقف عدد من المستشرقین القدامى والمحدثین على مسائل دقیقة ومهمة فی الفکر الشیعی عامة وفی عقیدة التشیع الإمامی بشکل خاص. ومن بین هذه الموضوعات الآیات الکریمة التی تؤشر بشکل لا یقبل التأویل وإثارة الشکوک والتساؤلات وهو موضوع (آل بیت النبی"ص") فمن المعروف أن هناک عدّة آیات تبین المدلول التاریخی والأجتماعی (أی الأسری) لأهل البیت لاسیما ما ورد فی سورة الأحزاب آیة رقم33 إذ قال عزّ من قائل بسم اللّه الرحمن الرحیم (إنّما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهّرکم تطهیرا). فالمقصود بتعبیر أهل البیت هاهنا بحسب الکثیر من المفسرین إنهم أهل بیت النبی أو کما أشار رسول اللّه$ فی حدیثه الشریف المعروف فی الفکر الشیعی بحدیث أهل الکساء؛أو حدیث أهل العباءة:- وهم رسول اللّه وعلی وفاطمة والحسن والحسین(. المستشرقون شأنهم شأن عدد من المفسرین المسلمین الذین لا یرغبون بل ولا یرضون أن یکون هذا التعبیر (أهل البیت) مؤشرا بیّنا ومحدّدا بآل بیت النبی$ المنتسبین الیه بصلة الرحم (أولوا الأرحام) والأقربین نسبا. فراحوا یتجولون یمینا وشمالا فی تفسیراتهم التی تهدف أساسا الى توسیع دائرة فحوى هذا التعبیر لجعله یبدو وکأنه عامّا وشاملا؛ محاولة منهم الى إبعاده عن نصّه المرکزی بمعنى أهل بیت رسول اللّه. فهناک من المفسرین المسلمین، ویقف الطبری على رأس القائمة، من فسّر قول اللّه سبحانه وتعالى بأنه لا یشیر الى رسول اللّه والإمام علی والعترة الأخیار بل یشیر الى مضمون عام هو المتعلق بتوصیات اللّه تعالى وأرشاداته الموجهة الى أمّهات المؤمنین
ویلفرد مادلونگ نویسندۀ کتاب «جانشینی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» مستشرقی آلمانی است که مسئله جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را با رویکرد ویژهای مورد بررسی قرار داده است. دیدگاه وی نسبت به دیگر مستشرقان، منصفانهتر و عالمانهتر است، اما بهخاطر محدودیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که داشته موفق به تبیین درست مسئله نشده است. مادلونگ در مقدمه کتاب، دیدگاه قرآن کریم را درباره جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تبیین کرده و معتقد است قرآن درباره جانشینی پیامبر هیچ آیهای ندارد، اما نسبت به رعایت حال خاندان و بستگان ایشان، سفارشات زیادی دارد. وی شیوه پیامبران پیشین را نیز درباره تعیین جانشین بیان کرده که نشان میدهد آنان معمولاً از ذریه خود کسی را برای جانشینی انتخاب کردند و بر این عقیده است که از این آیات میتوان استنباط کرد که پیامبراکرم, نیز به این مهم توجه داشته و مایل بوده فردی از خاندان و ذریه خودش را به جانشینی برگزیند، اما قبل از اینکه بتواند به این امر اقدام کند، مرگش بهطور ناگهانی فرا رسیده و موفق به عملی ساختن این قصد نشده است. علاوه بر این، وی آیاتی را که معمولاً درباره فضائل اهل بیت (علیه السلام) مطرح میشود، مورد بررسی قرار داده و دلالت همه آنها را رد کرده است. این مقاله درصدد است اولاً دیدگاه وی درباره مسئله جانشینی پیامبر, را تبیین و سپس بهطور منصفانه و مستند، نقد نماید.