با سقوط دولت آل بویه (حک 334-447ق) و با به قدرت رسیدن سلجوقیان (حک429-590ق)، خلیفه بغداد، طغرل سلجوقی (م455ق) خطبه خواند. با آغاز حکومت طغرل، و رویش سیاسی او و کینه های پنهان از دوران حاکمیت آل بویه نزد اهل سنت، رقابت و تعصب مذهبی برخی از شخصیت های آن عصر، زمینه درگیری میان هریک از مذاهب اسلامی، به ویژه شیعیان و اهل سنت را فراهم ساخت. شدت منازعات مذهبی به حدی بود که از آن دوران به «عصر مذهبی و جدلی» تعبیر شده است. اما در عین حال، بر مبنای «الناس علی دین ملوکهم» برخی تعامل ها و همگرایی ها میان شیعیان امامی و حاکمیت اهل سنت وجود داشت. اختلاف های داخلی سلجوقیان و نیاز آنها به نیروهای متخصص برای حفظ قدرت و همچنین تحت فشار بودن شیعیان امامی، موجب شد تا عالمان شیعی امامی در پرتو سیاست تساهل و تسامح حکومت، نقش اساسی را در حفظ و گسترش مذهب تشیع ایفا کنند و فشار مخالفان را بر شیعیان امامی کاهش دهند. این مقاله، نوع، اهداف و انگیزه همگرایی شیعیان امامی با حاکمیت سلجوقی را بررسی کرده و کاربست همگرایی میان آنان را تبیین نموده است.
پژوهش حاضر چگونگی و چرایی رفتار خلفای عباسی در مواجهه با شیعیان امامیه را میکاود و به این پرسش اساسی پاسخ میدهد که رفتار خلفا با شیعیان امامیه در مقطع تاریخی ۲۳۲-۳۲۹ ه.ق. چگونه بوده و رفتار آنها بر چه عوامل و دلایلی استوار بوده است. همچنین، به این پرسش پرداخته است که بازتاب این رفتار چه وضعیتی را برای شیعیان ایجاد کرده است. این پژوهش بر اساس شیوه تبیین تاریخی سامان پذیرفته و یافتههایش نشان میدهد که رفتار خلفای عباسی، از زمان متوکل تا پایان خلافت الراضی بالله، پیرو مشی ثابتی نبوده و آنها بنا بر عواملی همچون مشروعیتخواهی، اقتدارطلبی، و ضرورتهای سیاسی، رفتاری از سطح خشونتآمیز تا مسالمتآمیز در قبال شیعیان امامیه در پیش گرفتهاند. تبعات رفتار خصومتآمیز آنان نتایجی در نظام اجتماعی شیعیان مانند سرکوب، فشار اقتصادی، محدودیت فعالیتهای سیاسی و فرهنگی، برکناری از مناصب، بدرفتاری با بزرگان مذهبی، توهین به مقدسات و تخریب قبور ائمه شیعی داشته است. همچنین، پیامدهای رفتار مسالمتآمیز خلفا باعث ورود خاندانهای شیعی به مناصب دیوانی و حتی وزارت شد. آنها با احراز این مناصب، برای برداشتن ظلم از شیعیان، بهبود وضعیت اقتصادی و انجامدادن فعالیتهای فرهنگی در جهت حفاظت از تشیع در وضعیتی مطلوبتر گام برداشتند.
یکی از جنبههای مهم حکومتهای مختلف ایران، سیاست مذهبی آنها بود که در ساختار حکومتیشان تأثیر بسزایی داشت. حکومتهای بعد از اسلام ایران، عمدتاً به عنوان تابع خلیفه عباسی، ضمن در نظر داشتن جایگاه معنوی خلافت، به دنبال کسب اعتبار برای خود نیز بودند. سیاست مذهبی خلفا حمایت از اهل تسنن بود. حکومتهای غزنوی و سلجوقی نیز بالطبع حمایت از اهل تسنن را به عنوان سیاست مذهبی برگزیدند. مسئله این پژوهش تبیین کنشها و تعاملات سیاسی حکومتهای غزنوی و سلجوقی با شیعیان امامیه است. ظاهراً غزنویان به عنوان صاحب روشی در سیاست مذهبی حکومتهای ایران بعد از اسلام بودند که از مذهب به عنوان دستاویزی برای دستیابی به اهداف خویش سود میبردند. در ادامه، سلجوقیان نیز، به عنوان دنبالکننده روش آنها البته با تساهل بیشتر، همین رویه را در پیش گرفتند. آنها از یک سو با سرکوب مخالفان داخلی، با عنوان بدمذهبان، سیطره خویش را در درون قلمرو حفظ میکردند و از سوی دیگر به تنظیم مناسبات با خلافت مبادرت میورزیدند تا مشروعیت دینی و سیاسی را از خلیفه عباسی دریافت کنند. در دوران تسلط ترکان غزنوی و سلجوقی بر ایران، شیعیان بر حکم مذهبی «تقیه» گردن نهادند و در خفا به فعالیت فرهنگی و نفوذ در دستگاههای حکومتی روی آوردند. این فعالیتها در دوران سلجوقی خود را نشان داد. حضور رجال و علمای شیعه در مناصب اداری شهری، همچون قضاوت، نقابت، و مناصب اداری کشوری، همچون حضور د
بررسی گزارشهای مرتبط با فضائل اهل بیت(ع) برای شناخت اخبار صحیح و غیرصحیح و تمییز آنها از یکدیگر، بسیار بااهمیت است. در بسیاری از منابع تاریخی و حدیثی، اخبار مناقب اهل بیت(ع) گزارش شده است که باید اعتبارشان بررسی شود. اعتبارسنجی باید با استناد به شواهدی درونی همچون؛ محتوا، راویان و منابع؛ و شواهد بیرونی مانند گزارشهای پیرامونی باشد. این عوامل در هر خبر متغیر و میزان نقش هر یک متفاوت است. «خبر ثعبان» نمونهای از این اخبار است که باید با توجه به شواهد، به درستی آن پی برد. این تحقیق با گردآوری شواهد گوناگون و رجوع به منابع کهن، تلاش میکند درستی «خبر ثعبان» را بررسی کند. تحلیل گزارشها، نشان میدهد که تفاوت موجود در نقلهای خبر، به تنافی آنها منجر نمیشود، بلکه نوعی همپوشانی در آنها مشاهده میشود؛ اما از جنبه اِسنادی، منابع و طرق از قوت لازم برخوردار نیستند. با این حال شواهد پیرامون متن و حاشیه، این ماجرا را باورپذیر در نظر میآورد.
یکی از راههای شناخت قطعیت و یا چگونگی صدور روایات، تشکیل خانواده حدیثی پیرامون آن و سنجش روایت در پرتو آن است. این روش که بیشتر در علم حدیث از آن بهره برده میشود، میتواند در نفی و اثبات وجود یک گزارش تاریخی، برای مورخان و سیرهنگاران هم کاربرد داشته باشد. به نظر میرسد، پذیرش اخبار مطلاق بودن امام حسن(ع) در منابع اسلامی، ریشه در همین امر، یعنی تشکیل خانواده حدیثی داشته است. نوشتار پیش رو، با آسیبشناسی این شیوه و با استناد به متون کهن و روش وصفی و تحلیلی، در پی پاسخ به چرایی پذیرش اخبار مطلاق بودن امام حسن(ع) از سوی برخی اندیشمندان اسلامی، بهویژه امامیه است. یافتههای این پژوهش، نشان میدهد که تشکیل خانواده حدیثی، ناتوان از تشخیص گزارشهای جعلی هدفمند است و این آسیب، در اخبار مطلاق بودن امام حسن(ع) به چشم میخورد؛ به این معنا که جاعلان، با اخبار متنوع و متعدد پیرامون طلاقهای امام حسن(ع)، این گزارشِ غیرقابل اعتماد را صحیح و موجّه جلوه دادهاند.