انگشترها، علاوهبر جنبههای زینتی، کاربردهای آیینی و اعتقادی نیز دارند. در فرهنگ اسلامی و ایرانی، به انگشترها و نقوش حکشده روی آنها اهمیت بسیار داده شده و در دست داشتن انواعی از آنها مورد تأیید و تأکید علمای دین قرار گرفته است. در دورۀ قاجار، بهعلت اینکه شاهان قاجار خود را خلیفه و جانشین ائمۀ معصوم و مروج مذهب تشیع در ایران پس از دورۀ صفویه میدانستند، شاهد ثبت واژگان و جملاتی در جهت ترویج فرهنگ تشیع روی انگشترها و مهر انگشتریها بودهایم، بهطوری که مطالعه و تحلیل و تدوین این عبارات عشق و علاقۀ مردم مسلمان ایران به فرهنگ تشیع و ائمۀ معصومین را به اثبات میرساند. هدف اصلی این تحقیق مطالعه نوشتههای روی انگشترهای دورۀ قاجار برای درک تفکرات و عقاید مردم آن روزگار بوده است. بررسی عشق و علاقۀ مردم به مذهب تشیع، که از طریق ثبت کلمات و جملاتی خاص روی انگشترها صورت گرفته، در تحقیقی میدانی و با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است. از مهمترین نتایج این تحقیق شناخت آرمانهای اعتقادی مردم و درک سلیقۀ آنها از طریق مطالعۀ نوشتههای روی انگشترهاست که شامل نام ائمه و اذکار، ادعیه و اشعاری دربارۀ امامان بوده و بهایننحو تجلیای از مذهب تشیع نمایان شده است.
یکی از جنبههای مهم حکومتهای مختلف ایران، سیاست مذهبی آنها بود که در ساختار حکومتیشان تأثیر بسزایی داشت. حکومتهای بعد از اسلام ایران، عمدتاً به عنوان تابع خلیفه عباسی، ضمن در نظر داشتن جایگاه معنوی خلافت، به دنبال کسب اعتبار برای خود نیز بودند. سیاست مذهبی خلفا حمایت از اهل تسنن بود. حکومتهای غزنوی و سلجوقی نیز بالطبع حمایت از اهل تسنن را به عنوان سیاست مذهبی برگزیدند. مسئله این پژوهش تبیین کنشها و تعاملات سیاسی حکومتهای غزنوی و سلجوقی با شیعیان امامیه است. ظاهراً غزنویان به عنوان صاحب روشی در سیاست مذهبی حکومتهای ایران بعد از اسلام بودند که از مذهب به عنوان دستاویزی برای دستیابی به اهداف خویش سود میبردند. در ادامه، سلجوقیان نیز، به عنوان دنبالکننده روش آنها البته با تساهل بیشتر، همین رویه را در پیش گرفتند. آنها از یک سو با سرکوب مخالفان داخلی، با عنوان بدمذهبان، سیطره خویش را در درون قلمرو حفظ میکردند و از سوی دیگر به تنظیم مناسبات با خلافت مبادرت میورزیدند تا مشروعیت دینی و سیاسی را از خلیفه عباسی دریافت کنند. در دوران تسلط ترکان غزنوی و سلجوقی بر ایران، شیعیان بر حکم مذهبی «تقیه» گردن نهادند و در خفا به فعالیت فرهنگی و نفوذ در دستگاههای حکومتی روی آوردند. این فعالیتها در دوران سلجوقی خود را نشان داد. حضور رجال و علمای شیعه در مناصب اداری شهری، همچون قضاوت، نقابت، و مناصب اداری کشوری، همچون حضور د
حکومت صفویه (907ـ 1135ق)، ویژگیهایی دارد که آن را نسبت به ادوار پیشین تاریخ ایران متمایز میسازد. از جمله وجوه تمایزش، بُعد مذهبی است. اجرای آیین عزاداری عاشورا در دولت صفویان، از دغدغههای دیرینه و از عناصر اساسی هویتبخش و تمدنساز در فرهنگ شیعه است؛ چندانکه صفویان، ساخت اجتماعی ایران را با تأکید بر هویت مذهبی و ملی جدیدی تعریف کردند. این پژوهش، درصدد است با روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن توجه به ضرورت کاربرد رویکردهای جامعهشناختی در تحلیل پدیدههای تاریخی، نقش آیین عزاداری عاشورا در فرایند تمدنی دولت شیعی صفویه را در چشمانداز حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بهعنوان زیربنایی برای دورههای بعد (قاجار و ...) بررسی و تحلیل نماید. مبتنی بر این رویکرد، پرسش اصلی پژوهش پیشرو این است که آیین عزاداری عاشورا در عصر صفویه از چه ویژگیهایی برخوردار بوده و آیا توانسته خود را به عنوان یک کانون پیشرو و تمدنزا معرفی کند؟ نتیجه بررسیها، نشان میدهد دولت صفویه با بهرهمندی از عناصری چون: رسمی کردن مذهب تشیع، استقلال و آزادی سیاسی حکومت، نفوذ اجتماعی روحانیان و گسترش آیین و شعایر شیعی و رسوخ آیینهای مذهبی در فرهنگ عمومی، به تدریج از کارکرد آیین عزاداری عاشورا در تمدنسازی، ایجاد انسجام و یکپارچگی در ایران آن زمان استفاده کرد.