بیهق، نام قدیمی سبزوار و یکی از شهرهایی است که پیش از استقرار تشیع در دوره صفوی به تشیع اشتهار داشته است. رواج تشیع در بیهق، مرهون یک دوره تدارک از اواسط قرن دوم هجری است که نقطه عطف آن را باید به حضور امام رضا7 در خراسان و روشنگریهای مؤثر عقیدتی و توحیدی ایشان دانست. یکی از مهمترین مؤثران این دوره تدارک، نقبا هستند که سرپرستی امور سادات و علویان را در هر شهری بر عهده داشتند. نقابت علویان در نیشابور (کرسی خراسان) در اوایل عصر سامانی به علویان حسینی (بنوزباره) محول شد. پژوهش حاضر به بررسی فعالیتهای نقبای آلزباره در نیشابور، دلایل مهاجرت آنان به بیهق و نقش آنان در تعمیق تشیع امامی بیهق پرداخته است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد نحوه سیاست حکومتهای شرق در مقابل نقبای زباری که بیشتر تحت تأثیر اختلاف مذهبی و عقیدتی میان دو طرف بود، یکی از اولین دلایل مهاجرت خاندان زباره به بیهق بوده است. نقبای حسینی زباره با مدیریت سیاسی ـ دینی و اجتماعی در پی تعهدات نقابتی خود، با بهرهگیری از شرایط مساعد مذهبی و حمایت بیشائبه شیعیان امامی بیهق، توانستند با دعوت علمای شیعی و جذب سادات شیعی از اقصی نقاط جهان اسلام در اشاعه و رشد اندیشههای شیعی بکوشند.
خلّف المستشرقون أسلاف الباحثین الغربیین حالیاً تراثاً لا بأس به من الدراسات المشرقیة والإسلامیة إستفاد منه هؤلاء الباحثون، فالإستشراق تحوّل إلى مجالات علمیة بحتة أصبحت تدرسها الکلیات ومراکز الأبحاث، لکنّ تلک الأبحاث بقیت تخدم أهداف ومصالح الغرب الإمبریالیة فی بعض الموارد، إلا أن الکثیر منها حالیاً نابعة عن وجدان باحثین غربیین أحرار یصنّفون الکتب والأبحاث من أجل إرضاء أطماحهم البحثیة واستکمالاً لمسیرتهم العلمیة. ومن جملة الحقول البحثیة المهمة التی کتب فیها الباحثون الغربیون الکثیر من هذه الدراسات، هی الدراسات الإسلامیة والحدیث الشریف منها بالتحدید سیّما الحدیث الشیعی. ومن هؤلاء الباحثین المعاصرین أستاذ جامعة إدینبرا الدکتور أندرو ج. نیومان الذی شهدنا له العدید من المساهمات فی حقل الفکر الإمامی وبالتحدید دراساته فی الحدیث الشیعی وجهود علماء الإمامیة فی العصر الصفوی وتحدیداً فی موضوع جدلیة الدین والعلماء مع السیاسة ورجالها. وما نهدف إلیه من دراستنا هذه هو نقد کتاب الباحث نیومان الهامّ عن تاریخ الحدیث الشیعی فی القرون التأسیسیة للمذهب الإمامی وأثر النهجَین الفکریَین الهامَّین عند علماء الإمامیة وهما: النهج الأصولی والنهج الإخباری الذی یمثله قم والقمّیون آنذاک فی تدوین أقدم ثلاثة مجامیع روائیة عند الشیعة الإمامیة: المحاسن للبرقی (توفی بین 274ـ280 ه/ 887ـ893 م) وبصائر الدرجات للصفّار القمّی (ت 290 ه/ 903 م) والکافی فی علم الدین للکلینی الرازی (ت 329 ه/ 941 م) وفق منهج التحلیل التاریخی والإستقرائی للنصوص التاریخیة والروائیة سیّما من تلک الکتب.
بررسی اوضاع سیاسی، مذهبی و فرهنگی جهان اسلام در سده هفتم، نشان میدهد این دوران مقارن با حوادث و رویدادهایی است که سرنوشت اسلام را رقم میزد. اهم این رویدادها حملات پیدرپی مغول به سرزمینهای اسلامی و سقوط خلافت عباسیان است. از شاخصههای مهم این دوران بحرانهای شدید فکری، فرهنگی و اخلاقی است. حملات مغول مرزهای فرهنگی و عقیدتی مسلمین را در همریخت. سده هفتم با تمام خرابیهای روحی و فیزیکی حملات مغول و تخریبهای فکری، عقیدتی که در پی داشت؛ نقطه عطفی در تاریخ اسلام، بالأخص مذهب تشیع بود. با نابودی دستگاه خلافت عباسی، شیعه مجال یافت تا عقایدش را از پس سالها اختناق و پنهانکاری احیاء و ترویج کند. بر این اساس قرن هفتم قرنی است که علمای شیعه هر یک به نحوی در احیا و شناساندن مکتب تشیع و تعالی آن نقشآفرینی کردند. یکی از شخصیتهای برجسته و تأثیرگذار شیعه در این قرن، سید رضی الدین علی ابن موسی بنجعفربن طاووس است که اقدامات مؤثری در تکوین عقاید تشیع داشت. این عالم شیعی نقش قابلتوجهی را از طریق گسترش و تعمیق ادبیات و فرهنگ دعایی تشیع در دنیای سنی مذهبان آن روز ایفا کرد. این پژوهش باهدف نمایاندن تأثیرات و نقش سید ابن طاووس در گسترش ادعیه و در این راستا تعمیق فرهنگ و مبانی تشیع صورت گرفته است. روش انجام پژوهش، توصیفی _ تحلیلی و در حوزه بررسیهای تاریخی و کتابخانهای است که اتکا آن، برگردآوری اطلاعات از منابع اصلی و پژوهشی میباشد. نتایج حاصل از تحقیق، نشان میدهد تلاش در جهت بازشناسی ادعیه شیعه، در دوره عباسیان و فضای فکری حاکم بر دوره ایلخانان از مهمترین دلایل توجه سید ابن طاووس به نگارش و تدوین ادبیات دعایی است. لذا سید با هدف گردآوری، بازشناسی، مستندسازی، ساماندهی، مکتوب سازی و نشر ادعیه توانست، نقش برجستهای را در حوزه ادبیات دعایی شیعه ایفا نماید.
حكومت سربداران با ساختار دوگانه سياسي و مذهبي برآمده از اهل فتوت شيعي، توانست با جذب لايههاي متفاوت جامعه، خاصه تهي دستان شهري، پيشهوران، و حتي خرده مالكان، حكومتي هرچند كم دوام اما الهام بخش را ايجاد كند. سربداران همچون ديگر حكومتها تلاش داشتند با ساماندهي يك سازمان اداري، حكومت خود را استمرار بخشند؛ ولي كوتاهي عمر اين حكومت، رويارويي مداوم با دشمنان و، مهمتر از آن، اختلافهاي دروني امكان ايجاد تشكيلات اداري توانمند و با ثبات را از سربداران سلب نمود.اين امر موجب شده كه ما اطلاعات مناسبي از تشكيلات اداري اين حكومت در اختيار نداشته باشيم. مضاف آنكه منابع تاريخي، به همان دلايل فوق، كمتر به موضوع تشكيلات اداري اين حكومت پرداختهاند. اين مقاله بر آن است تا تشكيلات اداري اين حكومت را شناسايي و نقش هر يك از بخشهاي اداري را در حوزههاي دربار، ديوان، سپاه و نظام ايالات، مورد بررسي و ارزيابي قرار دهد؛ و عوامل عدم شكلگيري گسترده اين تشكيلات را تبيين كند.