تحول مکتب فقهی نجف در آغاز قرن معاصر توسط دو ستاره درخشان انجام گرفت، کربلا محمدکاظم خراسانی، و سید محمدکاظم طباطبایی يزدی. ولی ميان روش اجتهادی آن دو بزرگوار تفاوت شگرف وجود داشته که در فناوری و شاید سلوک عملی و سياسی آن دو نيز تاثیر گذارده است. ما در مقالات پيشين از فقه ملامحمد کاظم خراسانی تا حدی که متناسب با اهداف اين نگارش بود اجمالا گزارش داديم. اينک به بیان گزارش فقه سید طباطبایی یزدی می پردازيم. نظر به اينکه روش فقاهت ايشان ويژگی های مخصوص و ممتازی دارد و باید با روش های قبل مقايسه گردد، مناسب است که به منظور آشنایی دانشجویان گرامی قبل از هر چيز به نحو مختصر به سیر تکاملی فقه در ادوار فقه پرداخته شود.
معتز عباسی (ح 252ـ255ق)، در شرایطی به خلافت رسید که درگیریهای دربار، اوضاع را آشفته کرده بود. به پیروی از نگاه کلی عباسیان، امامیه نیز در سامرا و به پیشوایی امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، از نظرِ دربار جریانی مخالف به شمار میرفت. معتز، ضمن بازگرداندن حکومت به خاندان متوکل، به سنّتهای پدرش در فرمانروایی بازگشت؛ اما روزگار او، زمانه شورشهای مخالفان و از جمله امامیه بود. این پژوهش، در پاسخ به این پرسش که «معتز چه رویکرد سیاسی ـ مذهبی در برابر امامیه اتخاذ کرد؟»، بر اساس توصیف و تحلیل دادههای تاریخی، به این نتیجه رسیده است که او تحت تاثیر مادر، برادر و استادانش، خلافت را اداره میکرد و از نظر سیاسی، امامیه را حزبی مخالف میدانست و از نظر مذهبی نیز تحت تأثیر جریان اهل حدیث، امامیه را فرقهای منحرف میشمرد؛ بهویژه انتشار خبر نزدیک شدن تولد مهدی(ع) از سوی پیشگویان دربار، به عنوان پایانبخش خلافت عباسی، به واکنشهای دربار سرعت بخشید.
این مقاله به امکان و شرایط نقشآفرینی عقل در تفسیر قرآن از دیدگاه نصگرایانمیپردازد و هدف آن، واکاوی مدعا و اعتبارسنجی ادلةآنان دربارة شأن عقل در تفسیر قرآن است. مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی به مسئله میپردازد و در مقام بررسی رویکردی عقلی ـ انتقادی دارد. مفسران نصگرا بر محور بودن ظاهر نصوص دینی، در فهم مراد خدا از آیات تأکید دارند و برای عقل حداکثر نقشی ابزاری قائلاند. اهل حدیث با تأکید بر نصگرایی افراطی، جایگاهی برای مدرکات عقلی در فهم آیات قائل نیستند. اشاعره عملا نصوص دینی را مقدم میدارند و اخباریها در نفی اعتبار و کارایی عقل دیدگاهی مشابه اهل حدیث دارند. اصحاب مکتب تفکیک نیز تنها عقل فطری را، طبق اصطلاح خاص خود، در تفسیر معتبر میدانند و عقل برهانی را معتبر نمیشمارند. نصگرایان چهار دسته دلیل برای اثبات مدعای خود اقامه کردهاند که هیچیک از آنها نافی اعتبار عقل در تفسیر قرآن نیست. و ادعای آنان را ثابت نمیکند.
ملا محمد کاظم خراسانی يکی از نامدارترین فقهای قرن معاصر است و شيوه فقاهت صناعت محور را در مکتب نجف رهبری کرده است. او که به کمک شاگردان بر جسته اش نظريه پرداز نظام مشروطيت در ايران است، در گيرودار تشکيل اين نظام به صدور بیانه ها و نامه هایی دست یازيده که به دليل شخصيت و موقعيت ايشان همه را باید "فتوا" تلقی کرد و از نظر مبانی ، مستندات و توجیه فقهی مورد بازخوانی و بررسی قرار داد، و اصولا از هر فقهی انتظار همين است، که اظهارات رسمی و علنی وی مستند به مبانی فقهی او باشد. بازخوانی فتاوای ايشان موجب تقويت اين نظر است که اجتهاد شيعی می تواند بر محور اصول عقلانی عدالت و کرامت بشری انجام شود، به آن معنی که برای به دست آوردن احکام شرعی، اصول مزبور در طول ساير دلايل قرارگيرند نه در عرض. در اين مقاله سعی شده که با ارائه نمونه هایی از فناوای صادره در آن دوران توسط ايشان اين مدعا به اثبات برسد
علم اصول فقه را اگر فلسفه حقوق اسلامی بنامیم-چنانکه نامیدهاند-گزاف نگفتهایم. این دانش در روش اجتهادی صناعت محرو مکتب نجف طی قرن معاصر جان تازهای به خود گرفته است.یکی از این مباحث تقسیم احکام شرعی به تکلیفی و وضعی و سپس تحلیل و بررسی نحوه تشریع دسته دوم است. شیخ انصاری در این بحث سعی دارد که از نظریه قدمای امامیه دفاع کند و نقادان نوپرداز را 9اسخ دهد.اما خراسانی با تحلیل نسبتا تفصیلی نظر استادش شیخ انصاری را مورد انتقاد قرار داده و به نظر خودش طرحی نو درانداخته است.آگاهی دانشوران دانش حقوق نسبت به این بحث ضمن آنکه موجب آشنائی به سوابق فلسفه حقوق در اندیشه اسلامی است،بی تردید در تحلیلهای عقلی حوقق تأثیر بسزائی خواهد داشت.