بعثت پیامبران و جانشینان ایشان در شرایط زمـانی و مکـانی گونـاگونی روی داده و از جمله علل آن، تعلیم شرایط گوناگون زندگی به انسانهای پیـرو دعـوت انبیاست . دعوت و مجاهدت یک پیامبر به موضوع طغیان سیاسی پیوند مـی خـورد و دعوت پیامبر دیگری به فساد اقتصادی و دیگری به انحطـاط اخلاقـی . در میـان انبیا و اوصیای الهی ، نام دو امام را بـا موضـوع تمـدن، سیاسـت و فرهنـگ امـت اسلامی و بشری می توان قرین یافت : حضرت ابراهیم (ع) و حضرت رضا . (ع)در میان این دو شخصـیت الهـی کـه در دو منتهـی الیـه زمـانی و مکـانی نیـز ایستادهاند، جدا از ارتباط نسبی ، شباهت های درخور توجهی می توان یافـت کـه از جملة آنها، حضور در دو حوزة مهم تمدنی ، سروکار داشتن با دو دستگاه سیاسـی زیرک و طغیانگر، سیر گستردة جغرافیایی و بین المللـی ، سـروکار داشـتن ادیـان و مذاهب گوناگون با ایشان و موضوع مناظرهها و احتجاجات است . مقالة حاضر مقایسه ای میان سیرة این دو امام با نگاه فرهنگی و تمدنی اسـت . در این مقاله امام رضا(ع) را امامی می یابیم که با توجه به اقتضائات زمان، میراثدار برتر سیره و سنت پدر و پیشوای امم ، یعنی ابراهیم حنیف ، است . روشن است کـه بازخوانی فرهنگی و تمدنی سیرة پیشوایان، از نیازهای اساسـی امـت اسـلامی در مقطع حساس و سرنوشت ساز کنونی است .
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
بررسی کنشهای رخ داده در برخی دورههای تاریخی به دلیل حساسیت آن دوره و جایگاه ویژه کنشگران دارای اهمیت است؛ زیرا میتواند الگوی مفیدی برای فهم رویدادها و ژرفا یافتن درک عمومی باشد. در این مقاله، کنشهای متظاهرانه مامون در مواجهه با امام رضا (ع) در دوران خلافت با استفاده از ظرفیتهای تحلیل گفتمان لاکلا و موفه با تاکید بر دو مفهوم اصلی زنجیره همارزی و حاشیهرانی تبیین میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد، مامون در دورههای مختلف به تناسب موقعیت از راهکارهای همارزی مانند تظاهر به تشیع، دعوت امام (ع) به مرو، پیشنهاد ولایتعهدی، باورداشت آخرالزمانی، بهکارگیری نمادهای شیعی و تطمیع استفاده کرده است. همچنین، راهکارهای حاشیهرانی مانند مهندسی روابط اجتماعی، کتمان فضایل، تضعیف جایگاه اجتماعی، تضعیف جایگاه علمی، ترور شخصیت، حصر ارتباطی، زندان، حصر خانگی، حذف فیزیکی و شهادت بهره گرفته است. روش مواجهه مامون با امام (ع) را میتوان به سه دوران بحرانی ابتدای حکومت، تثبیت حکومت و حصر فرهنگی- ارتباطی امام (ع) تقسیم کرد. با این حال، بهصورت دقیق نمیتوان هرکدام از راهکارها را به یک دوره خاص نسبت داد، اما مامون در دورههای اول و دوم بیشتر از زنجیره همارزی استفاده کرده است و هرچه به دوره سوم نزدیک میشویم، استفاده از مکانیسم حاشیهرانی بیشتر گردیده است. همچنین، گاهی بهصورت توامان از سازوکارهای برجستهسازی و حاشیهرانی استفاده شده است.
شخصيت ابراهيم(ع) در قرآن با ابعادي همچون «پدر و تبار عالي»، «پدر ذريه و امت بسيار» و «صاحب دعا و دعوت هاي سرنوشت ساز» معرفي شده است. او پيامبر احتجاج هاي برهاني و پيشواي خردمند و محترم نزد ملل و نحل مختلف است و از جمله دعاهاي حضرت ابراهيم(ع)، داشتن ذريه اي مومن و مسلم و باقي ماندن زباني گويا و صادق پس از اوست. از نگاه قرآن و روايت ها، نسل حضرت ابراهيم(ع) تا پيامبر اکرم(ص) و اهل بيت ايشان امتداد يافته و در نهايت به امام رضا(ع) و البته چهار امام بعد رسيده است. اما موقعيت امام رضا(ع) در اين بين، بارز و ميان او و حضرت ابراهيم شباهت هاي متعددي مشهود است: امام رضا(ع) داراي مقامي شاخص در زمينه احتجاج ها و براهين فطري است و مناظره ها و جدال احسن او با دانشمندان اديان، فصلي شاخص در تاريخ امامت است. دو امام مذکور همچنين در دو نقطه و موقعيت تمدني زاده شده اند و دعوتشان، جنبه هاي سياسي و تمدني يافته است. اين مقاله در پي بررسي تطبيقي سيره اين دو پيشواي بزرگ و بيان ابعادي از حساب و حکمتي است که در کار آن دو در تاريخ نبوت و امامت تعبيه شده است.
پس از نزول قرآن کریم در کسوت زبانی مشابه با زبان اعراب، ده ها هزار حدیث رسول اکرم و اهل بیت با همین زبان گفته و نوشته شدند (ر.ک به: حسینی، 1417ق، ص142/ حکیمی، 1381، ص37)؛ متونی چون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و نیز زیباترین مضامین و عمیق ترین نیایش های بشر با خداوند متعال، لباس همین زبان را پوشیدند؛ و این هم بزرگ ترین خدمت به زبان عربی بود. در دو سده اخیر، نهضتی در سرزمین های پهناور اسلامی شکل گرفت که از آن به «نهضت بیداری اسلامی» یاد می کنیم. صلای دعوت نهضت از سوی عالمان و ناصحان امت اسلامی در کشورهای مختلف، درافکنده شد. این دعوت ابعاد فکری و فرهنگی مهمی داشت که خود، راز پیشرفت و ماندگاری آن شد. یک اندیشه اساسی و محرک قوی برای نهضت فراگیر اسلام، اندیشه بازگشت به قرآن و اندیشه دیگر ـ که کمتر بدان پرداخته شد ـ اندیشه بازگشت به نهج البلاغه و اندیشه های امیرالمومنین بود. نهضت بیداری، با بین الملل اسلامی گره خورد و در قید و قالب های قومی و قبیله ای محصور نگشت؛ همان گونه که نهج البلاغه خود یک سند مهم بین المللی است و روی آوری به آن، به شیعیان محدود نمانده است. با این همه، در روی آوری به نهج البلاغه کوتاهی های فراوانی وجود دارد؛ لذا این منبع مهم، همچنان و با جدیتی افزون، باید مد نظر و توجه باشد.