شکوه و عظمت علمی حوزه اصفهان با حضور دانشمندان بزرگی در رشته های گوناگون علوم اسلامی به اوج رسید ؛ به گونه ای که بنا بر فهرست ذکر اخبار اصفهان ابونعیم اصفهانی ، 1900 دانشمند و محدث و مفسر و فقیه و ادیب در حیات علمی و فرهنگی اصفهان تا اوائل سده پنجم هجری حضور داشتند و تغییرات و دگرگونی های فراوانی در حوزه علمیه اصفهان به وجود آوردند. در عصر صفوی این دگرگونی ها بیشتر گردید و حوزه شیعی در اصفهان شکوفا گردید و مکاتب علمی و فلسفی در آن پدید آمد. بر خلاف سقوط اصفهان به دست غلزایی ها و تخریب حیات علمی اصفهان ، این حوزه درطی سال های پس از عصر صفوی با کوشش کارگزاران فرهنگی و فکری آن ، تغییرات وسیعی در آن به وجود آمد. حضور دانشمندان اصفهانی و مهاجرت عده بی شماری از دانشمندان از نقاط دیگر به اصفهان ، سبب شد که حوزه اصفهان کانون علمی بزرگ شیعه باقی بماند و کارگزاران فکری بلند مرتبه ای به رشد و بالندگی این حوزه کمک کنند. با رشد حوزه علمی قم و حرکت های ضد دینی دوران پهلوی اول ، این حوزه تضعیف گردید ، ولی بر خلاف این فراز و فرود به حیات خود ادامه داد و هیچ گاه ساقط نشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی این حوزه موقعیت خود را حفظ کرد و بار دیگر با ریاست آیت الله حسین مظاهری و تشکیل مرکز مدیریت حوزه اصفهان بر نشاط این حوزه افزوده شد و در حال گسترش کمی و کیفی گسترده ای می باشد. دگرگونی های فرهنگی ، تغییرات فرهنگی قابل مشاهده در ادوار تاریخی همراه با شناخت شرایط و کارگزاران تغییر است که مارا در شناخت تاریخ فرهنگ و تفکر یک دوره یاری رساند. این مقاله به بررسی جریان های فکری و فرهنگی و چگونگی سیر تغییرات را از سال 1135 هجری تا کنون مورد بررسی قرار می دهد که کارگزاران فرهنگی و فکری حوزه اصفهان با کوشش خود ، دو عنصر تداوم و تغییر در این حوزه را پیوسته فراهم کرده اند.
حوزههای علمیه سیر تاریخی به پهنای تاریخ اسلام دارد؛زیرا پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم از آغاز ظهور اسلام و بعثت،توجه زیادی به علم آموزی نمودند و در دوره دعوت پنهانی خود،خانه ارقم بن ارقم را محل آموزش آموزههای دینی قرار دادند. هجرت تاریخساز پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم به مدینه زمینه تشکیل حکومت اسلامی را فراهم آورده و با ساخت مسجد نبوی صلی الله علیه و اله و سلم این مکان جایی برای گرد آمدن صحابه و یاران پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و آموزشهای اسلامی گردید به طوری که کرسی درس بزرگان در این مسجد قرار داشت.با گسترش فتوحات اسلامی و فتح سرزمینهای جدید مکانهای آموزش نیز گسترش یافت و شهرهای مکه،مدینه،کوفه،بصره،بغداد و خراسان،محلی برای تدریس علما و فقها شد.با تأسیس دار العلم و بیت الحکمه در دوره عباسیان زمینه برای رشد تمدن اسلامی فراهم شد و هم چنین حوزه علمیه نجف توسط شیخ طوسی تأسیس شد که این حوزه مکانی برای تدریس فقه شیعه گردید و یکی از تأثیرگذارترین حوزههای علمیه در تاریخ به حساب میآید. در سدههای اخیر حوزههای علمیه در شهرهای مختلف به وجود آمد که تأثیر بسیار زیادی بر تمدن اسلامی داشتهاند.در این زمینه میتوان به حوزههای علمیه خراسان،قم،ری،اصفهان،شیراز و غیره اشاره نمود.
بنیهاشم و خاندان پیامبر(ص) پس از رحلت ایشان به حاشیه رانده شدند. یکی از نظریات مطرح در تبیین این پدیدۀ تاریخی، وجود تفاهمات پیشینی برخی اصحاب در دوران حیات پیامبر؟صل؟ میباشد. با این حال، از سویی نشانهها، سویهها و زمینههای این تفاهمات مورد واکاوی کافی قرار نگرفته است و از سوی دیگر، عمدتاً ادلۀ ارائهشده اندک بوده و یا در مواردی از دلالت بر مدعا قصور داشته است. بدینرو در جُستار حاضر در صدد بررسی و تحلیل نشانههای پیدایش، ابعاد، روند و زمینههای جریانی هستیم که در دوران پیامبر؟صل؟ نوعی از تحزّب را در برابر بنیهاشم شکل داده بود. بر اساس این پژوهش، تحزّبی جدّی در میان برخی مسلمانان قریشی و غیرقریشی علیه بنیهاشم وجود داشته که رقابتهای پیشااسلامی، نبردهای عصر نبوت، چشمانداز جانشینی و عدم تسامح امام علی بن ابیطالب(ع) در دین، به نحو چشمگیری در پیدایش آن نقش داشته است.
مظاهر مشترک میان طریقت های صوفیه و تشیع در کردستان، یکی از عوامل تاثیرگذار در گرایش طوایفی از کردها در چند قرن اخیر به پذیرش مذهب تشیع بود؛ زیرا در زیر سلطه دامنگیر آداب و مناسک طریقتی بر کردستان، نمادها و مظاهر بسیاری از عقاید شیعی در میان کردها رواج یافت و تبعیت مردم کرد از مذهب امام شافعی را تا حد تکفف در نماز، کیفیت انجام وضو و ادای اذان تنزل داده بود. کردهای پیرو طریقت های صوفیه در موضوع توسل، زیارت قبور، تبعیت از شیخ طریقت و غیره به مانند شیعیان عمل می کردند و در فضای چنین اعتقادی اختلاف چندانی با شیعیان احساس نمی کردند. بنابراین طریقت های نقشبندی، قادری، نعمت اللهی و جلالی شایع در سراسر مناطق کردنشین، زمینه ورود افکار و عقاید شیعی به کردستان را فراهم کردند و در قالب افکار و عقاید صوفیه، مروج عقاید شیعی در میان کردها بودند. همگرایی و نزدیکی عقاید طریقت و تشیع، نزدیکی هرچه بیشتر طوایفی از کردها به مذهب تشیع را فراهم نمود و رشد تشیع در میان طوایفی از کردها - بخصوص کردهای نواحی جنوب کردستان - را بدنبال داشت. اما سقوط دامنه عقاید طریقت در کردستان که با سرعت از اواخر دوران پهلوی شروع و در دوران انقلاب اسلامی تمامی کردستان را در بر گرفت، به جدایی مرزهای تشیع و تسنن و افتراق آن ها در نواحی کردنشین انجامید. این که آیا ﯾﻘﺖﻫﺎی ﺻﻮﻓﯿﻪ ﻋﺎﻣﻠﯽ ﺑﺮای رﺷﺪ ﺗﺸﯿﻊ در ﻣﯿﺎن ﮐﺮدﻫﺎ ﺑﻮدهاﻧﺪ؟ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﻣﺸﺘﺮک ﻃﺮﯾﻘﺖﻫﺎی ﺻﻮﻓﯿﻪ و ﺗﺸﯿﻊ در ﻣﯿﺎن ﮐﺮدﻫﺎ ﮐﺪاﻣﻨﺪ؟ و ﯾﺎ ﻣﺤﻮ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻃﺮﯾﻘﺘﯽ در ﻣﯿﺎن ﮐﺮدﻫﺎ در ﭼﻨﺪ دﻫﻪ اﺧﯿﺮ، در روﻧﺪ واﮔﺮاﯾﯽ ﻣﺮدم ﮐﺮد از ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺷﯿﻌﯽ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ؟ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﺳﺆالﻫﺎﯾﺎﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶاﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﺤﻠﯿﻞ اﺳﻨﺎد ﺗﺎرﯾﺨﯽ و ﺑﺮرﺳﯽ ﻗﺮاﯾﻦ ﻣﺨﺘﻠﻒ اوﺿﺎع ﮐﺮدﺳﺘﺎن، در ﭘﯽ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ آنﻫﺎ هستیم.