کوفه در تاریخ کلام امامیه، به راستی جایگاه ممتاز و اهمیت ویژهای دارد. این برجستگی از آن روست که بازخوانیِ فکری و اندیشهورزیِ این دوره از تاریخ امامیه، سهم عمدهای در به تصویر کشیدن اصالت و استقلال تفکر امامیان خواهد داشت. برخی تصویرگریهای تاریخی از این دوران، نشان از تعبد محض و غیر عقلانی این گروه در اعتقاد ورزی دارد. پارهای از مطالعات، تلاشهای عقلانی اصحاب امامیه در فهم معارف دینی را محدود به چند نفر و یا یک جریان محدود میداند، اما حقیقت آن است که امامیه در این دوره از تاریخ فکر خویش، مدرسهای از اندیشمندان و عالمان دینی در تاریخ برای خویش ثبت نموده که با وجود جریانهای مختلف فکری درون خود، میراثهای گران روایی و کلامی تولید کرده و از اینرو - در جهان اسلام - گوی سبقت را از دیگر جریانهای فکری ربوده است. هواداران این جریانهای فکری هر کدام با روشهای خاص خویش، کوشیدهاند تا فهمی عقلانی از معارف به دست دهند. این داستان پیش روی امام معصوم رخ داده و از سوی ایشان نیز هدایت میشده است. خورشید این مدرسه پیش از شکلگیری مدرسۀ کلامی بغداد رو به افول میگذارد و میراث جریانهای فکری مختلف آن به قم و بغداد منتقل میشود.
روششناسي و بسترشناسي يک نظريه، از مهمترين مسائلي است که نقش مهمي در تحليل و شناخت چرايي صدور آن نظريه دارد. متکلمان شيعي مکتب بغداد در قرن چهارم و پنجم هجري، از بزرگترين متکلمان اماميه در طول تاريخ بهشمار ميآيند. با اين حال، روايات امامان معصوم عليه السلام، که از منابع اصيل تفکر ديني بهشمار ميآيند، حضور کمرنگي در کتابهاي کلامي ايشان دارند. هدف از نگارش اين مقاله، ابتدا روششناسي فکري اين متکلمان، و سپس تحليل چرايي تکيۀ فراوان ايشان بر عقل در براهين و نظريات کلامي مربوط به مسئلۀ امامت با توجه به بستر فرهنگي شهر بغداد در آن دوران است. بر اساس مهمترين يافتههاي اين نوشتار، نگاه سختگيرانۀ متکلمان بغداد به احاديث و نيز تنوع مکاتب گوناگون کلامي و نيز تعصبات مذهبي و درگيريهاي شديد فرقهاي در بغداد، از مهمترين عواملي است که مانع از استفادۀ لازم متکلمان شيعي از روايات در آن دوران شده است.
پذیرش وجود لایه های معرفتی برتر و لوازم آن، اهمیت جایگاه اسرار در رسیدن به فهم دقیق از معارف دینی را جلوه گر می سازد. نگاشته حاضر میکوشد با رویکردی توصیفی–تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای، پس از بررسی معناشناختی سر و اشاره به خاستگاه آن در اسلام، دلایل استفاده پیشوایان شیعه از اسرار را بیان دارد؛ سپس به اهمیت واکاوی مسئله سر و انتقال بخشی از اسرار موجود در میان مجموعه معارف اهل بیت (ع) می پردازد؛ همچنین زوایای ایجابی و سلبی اسرار و افشای آن را نمایان می سازد تا با اثبات لایه های متناظر آموزه های شیعی، به پیامدهای آن مروری داشته باشد.
مرجئه ی شیعه نام جریانی است که در کوفه ی سده ی دوم نقاب از چهره بر گرفت. این گروه که عمدتاً به دنبال بروز شرایط اجتماعی - سیاسی کوفه و احتمالاً به منظور حل و فصل معضلات پیش روی جامعه شیعی، خود را از شیعیان اعتقادی متمایز کردند، در مسئله ی امامت به عنوان محوری ترین کانون فکری شیعه، ایده ای مطرح ساختند که به واقع گونه ای عقب نشینی از این مبنای فکری شیعه بود. سامان دهندگان این رویکرد که بعضاً از اصحاب امام باقر و امام صادق و شیعیان او به شمار می آمدند با ارائه ی نظریه ی خویش به تدریج از سوی شیعیان راستین، طرد شده و عملاً به جریانی که سال ها بعد از زید بن علی حمایت کرد، متمایل شدند؛ گروهی که منابع فرقه نگاری از آن با نام «بتریه/بتریه» یاد کرده اند. مرجئه ی شیعه هرچند پیش از جریان زید حضور فکری داشتند، اما سال ها بعد از او، بهترین بستر نظری را برای پذیرش نظریه امامت مفضول از سوی زیدیه فراهم آوردند. این نوشته در صدد است با خوانش تاریخی این جریان فکری و برشماری بارزترین مؤلفه ی فکری آنان، ضمن واکاوی زمینه های ظهور و بروز بروز نظریه های امامت، بستر دریافت و فهم برخی روایات شیعه را در این زمینه هموارتر سازد.
التبصير في الدين اثري در دانش فرقه شناسي است که ابوالمظفر اسفرايني در قرن پنجم به رشته تحرير درآورده است. اين کتاب از جمله آثاري است که محققان عرصه شيعه شناسي در بازخواني شيعه از اطلاعات آن بهره مي گيرند. وي کتاب را بر پايه حديث افتراق تاليف کرده و از ميان هفتاد و سه فرقه، بيست فرقه را به شيعه اختصاص داده است. آغاز شکل گيري شيعه امامي که در اين کتاب با عناويني چون رافضي، امامي، قطعيه و اثني عشريه شناسانده شده به ابن سباي يهودي نسبت داده شده است. تفاوت اصلي فرقه اماميه در انديشه اسفرايني بر سر اختلاف در مساله امامت در ميان اين فرقه بوده است. در تصويرگري اسفرايني از اماميه به دليل اين که اين گروه عقيده اي به قرآن و حديث ندارد، به بسياري از مشکلات اعتقادي مانند تحريف قرآن، تشبيه، تجسيم، جبر و ... هم معتقد هستند. در اين ميان ائمه معصومين عليهم السلام جايگاه ممتاز و ويژه اي در التبصير دارند ليکن نه تنها ارتباطي بين روافض و حضرات معصومين عليهم السلام در اين اثر وجود ندارد بلکه به طور اساسي نفي مي گردد. به طور کلي نه همانند يک فرقه نگار بلکه مانند يک اشعري متعصب تلاش کرده که پندار و باور خويش را نيکو بپروراند و در مقابل، تمام معايب و بدي ها را به ديگران به ويژه روافض نسبت داده است.