در دوره سلجوقیان نهاد وزارت به عنوان یک عنصر ثبات بر نیروهای مختلف وپراکنده که به صورت داخلی و خارجی در کار بودند نظارت می کرد. این نهاد بازوی کشوری حکومت به شمار می رفت ، وزارت در دوره سلجوقی یکی از نهاد های جا افتاده حکومت اسلامی محسوب می شد و وزیر محور دستگاه حکومتی و از قدرت زیادی بر خودار بود وی به عنوان نایب سلطان عهده دار تمام جنبه های تشکیلات کشوری بود و مسؤلیت زیادی داشت وظایف مالی، نظامی، قضایی ، مذهبی وتشریفات از مهمترین وظایف وزیر به شمار می آمد ، شیعیان در سیر آرام وتدریجی خود یکی از اهدافی را که در ضمن مدارا با حکومت ها دنبال می کردند دست یافتن بر مقام وزارت بعنوان یکی از بالاترین و مؤثر ترین نهاد های حکومتی بود که با وجود مخاطراتی که این منصب داشت در صدد قرارگفتن براین منصب بودند ، از 64 وزیری که از ابتدای دوره سلجوقی از زمان طغرل بیک ( 455 هـ ) تا پایان دوره طغرل سوم در سال (590 هـ ) به وزارت منصوب شدند 13 تن شیعه امامی بودند که اولین آنها تاج الملک ابو الغنایم بود، مشهور ترین وزیر شیعی انوشیروان بن خالد نویسنده کتاب " نفثه المصدور فی فتور زمان الصدور و صدورالزمان الفتور " است که یک مرتبه در دوره محمدبن ملکشاه (511 هـ ) به عنوان وزیر موقت و بار دوم در سال 522 هـ در زمان محمودبن محمدبن ملکشاه به عنوان وزیر و مرتبه آخر در عصرمسعودبن ملکشاه و جمعا سه مرتبه به وزارت برگزیده شد و مهم اینکه سه وزیر آخر دوره سلجوقی در زمان آخرین پادشاه سلاجقه طغرل بن ارسلان ( طغرل سوم ) هر سه شیعه مذهب بودند و پرونده وزارت پر رونق سلاجقه که شروع کننده آن ابوالفتح رازی سالار بوژگان بود با عزالدین بن رضا، معین الدین کاشی و فخر الدین بن صفی الدین ورامینی وزرای شیعی بسته شد.در دورة فرمانروایی سـلجوقیان ، نهـاد وزارت بـه عنـوان یـک عنصـر ثبات ، بر نیروهای مختلف و پراکنده که به صورت داخلی و خارجی، مشـغول کـار بودنـد، نظـارت مـیکـرد. ایـن نهـاد، بـازوی کشـوری حکومت سلجوقی به شمار میرفت و از نهادهای جـاافتـادة حکومـت اســلامی محســوب مــیشــد. در ایــن دوران ، وزیــر، محــور دســتگاه حکومتی به شمار میرفت و قدرت بسیار داشت . وی بـه عنـوان نایـب ســلطان ، عهــده دار تمــام جنبــه هــای تشــکیلات کشــوری و دارای مسئولیت های فراوان بود. وظایف مـالی، نظـامی، قضـایی، مـذهبی و تشریفات از مهم ترین مسئولیت های وزیر محسـوب مـیشـد. شـیعیان در سـیر آرام و تـدریجی خـود، هـدف هـایی را در ضـمن مـدارا بـا حکومت ها دنبال میکردند که یکـی از آن هـا دسـت یـافتن بـه مقـام وزارت به عنوان یکی از بالاترین و مؤثرترین نهادهای حکـومتی بـود که باوجود مخـاطرات بسـیار در ایـن منصـب ، افـراد بسـیار درصـدد دست یافتن به آن بودند. ازمیان ٦٤ وزیری که از آغاز دورة سلجوقی از زمان طغرل بیک (٤٥٥ق ) تـا پایـان دورة فرمـانروایی طغـرل سـوم (٥٩٠ق ) به وزارت منصوب شدند، سیزده تن شیعۀ امامیـه بودنـد کـه اولین آن ها تاج الملک ابوالغنایم نام داشت . مشهورترین وزیر شـیعی، انوشیروان بن خالد، نویسندة کتـاب نفثـۀ المصـدور فـی فتـور زمـان الصدور و صدورالزمان الفتور است که یک بـار در دورة محمـد بـن ملکشاه (٥١١ق ) به عنوان وزیر موقت و بـار دوم ، در سـال ٥٢٢ق . در زمان محمود بن محمد بن ملکشـاه بـه عنـوان وزیـر و مرتبـۀ آخـر در عصر مسعود بن ملکشاه و درمجموع ، سه بار به وزارت برگزیده شد. نکتۀ درخور توجه ، آن است که هرسه وزیر آخـر در دورة سـلجوقی در زمان آخرین پادشاه سلاجقه ، طغـرل بـن ارسـلان (طغـرل سـوم )، شیعه بودند. پروندة وزارت پـررونـق سـلاجقه کـه شـروع کننـدة آن ، ابوالفتح رازی، سالار بوژگان بود، با وزرای شیعی به نام های عزالدین بن رضا، معین الدین کاشی و فخرالدین بن صفیالدین ورامینـی بسـته شد.
خویشاوندی نسبی عباسیان با خاندان رسالت، پیروی از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در برابر امویان، پیگیری خونخواهی شهیدان عاشورا، شعارهایی مانند الرضا من آل محمد و یا منصور و گزارشهایی درباره منصور و مهدی بودن فرزندان آنان، زمینهای فراهم آورده بود که عباسیان در دوره پیش از خلافت دارای گرایش شیعی و مانند کیسانیه و زیدیه از گروههای شیعی شمرده شود. همسانی و همسویی ماهیت جنبش عباسیان با این نمادهای شیعی از موضوعات شایسته پژوهش است. این مقاله با روش گردآوری دادهها و تتبع کتابخانهای و با رویکرد وصفی و تحلیلی به بررسی انتقادی ماهیت جنبش شیعی عباسیان میپردازد. این ارزیابی نیازمند سنجههایی در زمینه جایگاه اجتماعی جنبش، جایگاه دینی رهبران جنبش، رفتار رهبران عباسی، انگیزه و اهداف جنبش و دستآورد جنبش برای شیعیان است تا میزان باور و همراهی عباسیان با اندیشههای شیعی در فرآیند جنبش تا دستیابی به خلافت روشن گردد. یافتههای این پژوهش نشاندهنده آن است که همگرایی جنبش عباسیان با باورهای شیعی در یک فرآیند پنهان چرخش داشته است و گامبهگام به اندیشههای گروههای رقیب شیعه گرایش پیدا کرده است.
شناخت و ارزیابی رفتارها و مناسبات شیعیان در تعامل با امامان ع ، ره یافتی ضروری برای شناخت دقیق عقاید آنان و سیرة ائمه اطهارع است . این مهم در حوزه های گوناگون اعتقادی ، فرهنگی ، اجتماعی و... نیازمند بررسی است . در پژوهش حاضر، باورها و مناسبات اعتقادی شیعیان با امامان دوازده گانه ع در دوران حضور، مورد بررسی قرار گرفته است ؛ افزون بر این ، گونه های مختلف روابط اعتقادی شیعیان با ائمه ع شناسایی و معرفی شده و به این پرسش که شیعیان چگونه از مقام رفیع معنوی ائمه ع بهره می بردند و آیا روابط شیعیان با امامان ، متناسب با جایگاه الوهی ایشان بوده ، پاسخ داده شده است . تلاش شیعیان عصر حضور، برای شناخت امامان ، دفاع از کیان امامت و پیشوایان معصوم و تمسک به مقام معنوی ائمه اطهارع ، از مهم ترین محورهای مناسبات شیعیان در حوزة اعتقادی است که با وجود تفاوت رفتاری شیعیان در برخی موارد، سیر تکامل معرفتی و رفتاری ایشان در تعامل با امامان ، مشهود است .
سکهها، از جمله مهمترین نشانههای حکومتها محسوب میشوند و هر شعار و نشانهای که روی آنها نقر میشود، بیانگر گرایشهای صاحبان آنهاست. برخی از حکومتهایی که در نواحی شیعهنشین یا از سوی خاندانهای هـوادار ائمه اطهار: به وجود آمدند، شعارهای شیعی را بر سکههای خود میآوردند. از دوره ارغون، با توجه به اختلافاتی که وی با سنیمذهبان پیدا کرد و با عنایت به افزایش قدرت شیعیان پس از سقوط بغداد، وی شعار «علی ولیالله» را بر سکههای خود آورد. پس از آن در دورههای بعد، شعائر شیعی رواج بیشتری یافت و نام ائمه از دوره غازانخان بر سکهها نقر شد. از دوره محمد خدابنده، دو نوع سکه شیعی و سنی ضرب گردید که این روند تا روی کار آمدن صفویان ادامه یافت. این پژوهش درصدد پاسخگویی به این سؤال است که آیا پیش از تشکیل حکومتهای شیعی، شعائر شیعه بر سکهها نقر گردیده یا خیر؟ علت ذکر شعائر شیعی چه بوده است؟ نتیجه این بررسی نشان میدهد که قبل از رسمیت یافتن حکومت صفوی در ایران، سکههای بسیاری با نشانههای شیعی در دورههای مختلف تاریخی توسط حاکمان و حکومتهای مختلف با انگیزههای خاص سیاسی، اجتماعی و مذهبی حک شده است. بنابراین، پژوهش حاضر محدوده زمانی پیش از تشکیل دولت صفوی را دربرمیگیرد. روش تحقیق در این پژوهش، تاریخی و مبتنی بر منابع تاریخی و کتابخانهای و استفاده از مطالعات سکهشناسی است.
مذاهب و مكتبهاى گوناگونى در طى تاريخ انديشه اسلامى به وجود آمده است. يكى از خطرهايى كه تشيع واقعى را تهديد مىكرد، ادعاهاى مختلفى بود كه پس از شهادت امام ششم و هفتم به وجود آمد. افرادى با به وجود آوردن فرقههاى مختلف و با عناوين گوناگون، ادعاى جانشينى امامان را داشتند. آنها پرچمهاى مختلفى برافراشتند و مردم سادهلوح را فريب دادند و در جايگاه امامت و رهبرى نشستند. حكومت عباسى كه با علويان دشمنى داشتند، برخى از اين مدعيان دروغين را تأييد و از آنها حمايت مىكردند و آنان را در مقابل امامان معصوم قرار مىدادند. زندانى شدن و زير نظر گرفتن پيشوايان واقعى، باعث مىشد مردم از آنان دور بمانند و زمينههاى جدايى و انحراف بيشتر به وجود آيد. عصر امام كاظم (ع) از جهت تقويت برخى فرقههاى قديمى شكلگيرى و فرقههاى نوبنياد، اهميت دارد. در اين زمان، فرقههاى مختلف با اعتقادات متفاوت و غيرهمسو، در بين مردم به وجود آمدند. به طور كلى فرقههايى كه امام با آنها به مبارزه و مناظره پرداختند، به دو گروه تقسيم مىشوند: يك دسته فرقههاى درونمذهبى؛ يعنى فرقههايى كه از تشيع ناشى شدند كه برخى بعد از شهادت امام صادق (ع) و برخى در دوره امام كاظم (ع) شكل گرفتند. امام در برخورد با آنان، روش خاصى داشتند. گروههاى منشعب از تشيع در آن برهه از تاريخ به ده فرقه تقسيم مىشدند. دوم فرقههايى كه قبل از حضرت شكلگرفته بودند و در زمره فرقههاى خرافى و نحلههاى فكرى محسوب مىشدند. آنان تحريفكنندگانى بودند كه اهل باطل را با نسبتهاى ناروا، از ساحت دين دور مىساختند. البته برخى از اين فرقهها، منطق و فلسفهاى براى خود داشتند ولى به منطق و استدلال و جدل محكمى احتياج بود كه آنان را مجاب كند. براى پاسخ به اعتراضات و اشكالات پيروان هر فرقه نسبت به فرقه ديگر، نخست نياز به دانستن عقايد و آراء آنان و سپس احتياج به منطق و استدلال و به ويژه فن جدل و اصول علم كلام بود. امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) در اين زمينه داراى توانايى بسيارى بودند. فرقههايى مانند معتزله، خوارج، مرجئه، قدريه، زنادقه (ملحدين) قرامطه، غلات و جعديه (معتقدان به خلق قرآن)، در اين گروه قرار داشتند. امام كاظم (ع) در مدت سى و پنج سال امامت خود، به حفظ شريعت در مقابل حاكمان ستمگر عباسى و فرقهسازان و صاحبان فرق پرداختند.