عصر امام هادی(ع)، از دورههای مهمّ گسترش و تثبیت تشیع است. مقاله حاضر، با بهرهگیری از روش مطالعات اسنادی و تحلیلی در منابع تاریخی، روایی و کلامی، کوشیده است به کشف و وصف چگونگی وضعیت شیعیان در آن دوره بپردازد. یافتههای پژوهش نشاندهنده آن است که از یک سو، امام با وجود تنگناهای سیاسی که با آن مواجهه بود، توانست مرزهای اندیشهای تشیع را برای شیعیانی که پس از شهادت امام جواد(ع) همگی به امامت امام هادی(ع) اتفاق نظر داشتند، حفظ نماید و از سوی دیگر، شیعیان نیز دست به تولید آثار فراوانی برای ترسیم اندیشههای شیعی زدند که به عنوان میراث شیعی همچنان باقی است. شیعیان در برخورد با مواضع محدودکننده خلفای عباسی نیز گاه به صورت ابتکاری و گاه به اشاره امام(ع)، راهبردها و سیاستهایی متناسب اتخاذ کردند.
برپایی حکومت علویان، مهمترین رویداد سیاسی بود که پس از ورود اسلام به ایران در طبرستان شکل گرفت. کاربست نظریة «کنش جمعی» از چارلز تیلی که به انقلابها و حرکتهای اجتماعی میپردازد، در ارائة خوانشی جدید از این جنبش تأثیرگذار است. در پژوهش حاضر، با استناد به منابع کتابخانهای و روش توصیفی - تحلیلی، جنبش علویان با رویکرد به آراء تیلی بررسی شده است. سؤال اصلی مقاله این است که کاربست نظریة یادشده، چه ابعادی از این جنبش را نمایان میکند؟ به نظر میرسد علویان از راهاندازی این جنبش، تحقق سه هدف را در نظر داشتند: 1. حفظ بقا؛ 2. رسیدن به قدرت سیاسی؛ 3. گسترش مبانی تشیع. بر این اساس، پس از رسیدن به قدرت، با عنایت به هویت دینی مشترک با مردم و حاکمان بومی، سازمانی با شاکلة نظامی و دینی ایجاد گردید. بسیج منافع توسط رهبران علوی به صورت تهاجمی و تدارکاتی بوده و ماهیتی اجبارآمیز و هنجاری داشته است. عنصر قدرت در این جنبش، دو سویة تقابلی (خلافت سنی/ حکومت شیعی) دارد. مهمترین فرصتهای پیشآمده برای رهبران جنبش، عبارت است از: ایجاد هویت دینی مشترک، بهرهجویی از توان نظامی حاکمان محلی و استفاده از ظرفیتهای توده. سامانیان و کینخواریان، مهمترین عوامل تهدید علویان بودند که سیاست سرکوب را پیش گرفتند. نوع کنش جمعی علویان، رقابتی و نوخواهی بوده و بر مبنای تقابل دوگانه خودی - بیگانه شکل گرفته است.
معتز عباسی (ح 252ـ255ق)، در شرایطی به خلافت رسید که درگیریهای دربار، اوضاع را آشفته کرده بود. به پیروی از نگاه کلی عباسیان، امامیه نیز در سامرا و به پیشوایی امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، از نظرِ دربار جریانی مخالف به شمار میرفت. معتز، ضمن بازگرداندن حکومت به خاندان متوکل، به سنّتهای پدرش در فرمانروایی بازگشت؛ اما روزگار او، زمانه شورشهای مخالفان و از جمله امامیه بود. این پژوهش، در پاسخ به این پرسش که «معتز چه رویکرد سیاسی ـ مذهبی در برابر امامیه اتخاذ کرد؟»، بر اساس توصیف و تحلیل دادههای تاریخی، به این نتیجه رسیده است که او تحت تاثیر مادر، برادر و استادانش، خلافت را اداره میکرد و از نظر سیاسی، امامیه را حزبی مخالف میدانست و از نظر مذهبی نیز تحت تأثیر جریان اهل حدیث، امامیه را فرقهای منحرف میشمرد؛ بهویژه انتشار خبر نزدیک شدن تولد مهدی(ع) از سوی پیشگویان دربار، به عنوان پایانبخش خلافت عباسی، به واکنشهای دربار سرعت بخشید.
پيامبر (ص)، در روايت معروف سفينه، اهلبيت خود را مانند كشتى نوح دانسته و مردم را به پيروى از آنان سفارش فرمودهاند. بعد رحلت آن حضرت، عواملى سبب كنارهگيرى اهل بيت از رهبرى جامعه شد و طولى نكشيد كه امويان، حاكميت را به دست گرفتند و اوضاع سياسى، آنان را وارد درگيرى سياسى و نظامى با اهل بيت كرد. جايگاه اهل بيت در بين مسلمانان سبب شعلهورشدن احساسات و گرايش مردم به آنان و موجب تنفر از اموىها گشت. عباسيان با شعار دعوت به اهل بيت، جوهره رهبرى را در مبارزه سياسى با امويان تعريف كردند و با عشق به اهلبيت، دولت اموى را برانداختند و خود سوار بر مركب خلافت شدند. اهلبيت كه با حاكميت بنىعباس مخالف بودند، مورد خشم و كينه آنان قرار گرفتند. نخستينبار منصور شاخه حسنى هاشميان را به شدت سركوب كرد و بسيارى از شخصيتهاى برجسته آنان را زندانى نمود يا به قتل رساند. بعد از منصور، شاخصه حسينى اهل بيت كه فرد شاخص آنان امام كاظم (ع) بودند، نخست مهدى عباسى و پس از آن فرزندش هارون، امام را سالها زندانى كردند و در زندان به شهادت رساندند. عباسيان علاوه بر قتل و سركوب علويان، از تبليغات باطل خود دست نشستند و كسانى را براى ترويج ديدگاههاى خود مبنى بر مشروعيت خلافت بنىعباسى و شكستن هيمنه اهل بيت به كار گرفتند. از اين رو، دامنه مجادله بين اهلبيت و بنىعباس روز به روز بيشتر شد و عباسيان سعى كردند بنى هاشم را به پذيرش حاكميت خود ملزم سازند؛ از اين رو، اوضاع سياسى- اقتصادى براى بنىهاشم به شدت سخت شد. امام كاظم (ع) به صورتهاى مختلف، به مقابله با حكومت قدرتمند مهدى و پس از او با حكومت مستعجل هادى و خلافت طولانى هارون پرداختند و در موارد مختلفى، مواضع منفى خود را با گفتارها و رفتارهاى سياسى ابراز كردند. ايشان به عنوان امامى برحق از اهل بيت، سكاندار حركتهاى اصلاحى پنهان و آشكار اهل بيت و پيروان خود بودند.