زیارتنامه جامعه کبیره، برای نخستینبار به بیان تفصیلی ویژگیها و شئون ائمه اطهار: پرداخته است. عوامل موثر بر تدوین این متن، از مهمترین پرسشهایی است که پس از پذیرش اصالت آن، نیازمند یافتن پاسخ مناسب است. نوشتار حاضر، با نگرش زمانمند به این متن و بهرهگیری از شواهد تاریخی، کوشیده است به این پرسش پاسخ دهد که چه نسبتی میان مضامین زیارت جامعه و نیازهای شیعیان امامی در عصر امام هادی(ع) (212-254ق) برقرار بوده است؟ یافتههای این پژوهش، نشان میدهد که قالب و مفاد زیارتنامه جامعه کبیره، جوابگوی نیازهای خطیر معرفتی امامیمذهبان در زمانه امام هادی(ع) است و میتوان آن را یک نظامنامه جامع برای مدیریت افکار شیعیان امامی در آن دوره شمرد.
معتز عباسی (ح 252ـ255ق)، در شرایطی به خلافت رسید که درگیریهای دربار، اوضاع را آشفته کرده بود. به پیروی از نگاه کلی عباسیان، امامیه نیز در سامرا و به پیشوایی امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، از نظرِ دربار جریانی مخالف به شمار میرفت. معتز، ضمن بازگرداندن حکومت به خاندان متوکل، به سنّتهای پدرش در فرمانروایی بازگشت؛ اما روزگار او، زمانه شورشهای مخالفان و از جمله امامیه بود. این پژوهش، در پاسخ به این پرسش که «معتز چه رویکرد سیاسی ـ مذهبی در برابر امامیه اتخاذ کرد؟»، بر اساس توصیف و تحلیل دادههای تاریخی، به این نتیجه رسیده است که او تحت تاثیر مادر، برادر و استادانش، خلافت را اداره میکرد و از نظر سیاسی، امامیه را حزبی مخالف میدانست و از نظر مذهبی نیز تحت تأثیر جریان اهل حدیث، امامیه را فرقهای منحرف میشمرد؛ بهویژه انتشار خبر نزدیک شدن تولد مهدی(ع) از سوی پیشگویان دربار، به عنوان پایانبخش خلافت عباسی، به واکنشهای دربار سرعت بخشید.
پذیرش وجود لایه های معرفتی برتر و لوازم آن، اهمیت جایگاه اسرار در رسیدن به فهم دقیق از معارف دینی را جلوه گر می سازد. نگاشته حاضر میکوشد با رویکردی توصیفی–تحلیلی و با استفاده از داده های کتابخانه ای، پس از بررسی معناشناختی سر و اشاره به خاستگاه آن در اسلام، دلایل استفاده پیشوایان شیعه از اسرار را بیان دارد؛ سپس به اهمیت واکاوی مسئله سر و انتقال بخشی از اسرار موجود در میان مجموعه معارف اهل بیت (ع) می پردازد؛ همچنین زوایای ایجابی و سلبی اسرار و افشای آن را نمایان می سازد تا با اثبات لایه های متناظر آموزه های شیعی، به پیامدهای آن مروری داشته باشد.
واکاوی مقاله «بررسی انتقادی مقاله بررسی تحلیلی تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» که در این شماره از فصلنامه تاریخ اسلام به چاپ رسیده است، نشان میدهد، حدود پنجاه مورد از نسبتهایی که به مقاله «بررسی تحلیلی تاریخ نگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» داده شده است، با واقعیت سازگار نیست و بسیاری از اشکالهایی که بیان شده است، ریشه در پیشداوریهای حاکم بر مقاله نقد دارد و در نتیجه تقریری متفاوت از مفاد مقاله اصلی دارد. با این وجود، برخی اشکالها درباره استناد، ارجاع و دلالت یکی از شواهد پذیرفتنی است. با توجه به آوردههای این نقد، اکنون با اطمینان بیشتری میتوان درباره ماهیت متفاوت تاریخنگاری روایی امامیه سخن گفت. همسویی پژوهشگران در باور به ضرورت بررسی عمیق تاثیر روش و رویکرد محدثان بر آثار تاریخی آنها میتواند گامی رو به جلو برای دستیابی به نقطه کانونی مقاله اصلی و اهداف علمی مطرح در آن باشد
برخی از رویدادهای بحثبرانگیز در تاریخ تشیع، به تقابل دو یا چند جریان فکری درباره اصالت یا مضمون روایات برمیگردد. محور یکی از این مجادلات - که نزدیک به دو قرن پیشینه دارد - روایتی متفاوت از واقعه کساء است. اصل حدیث، هرچند در منابع شیعه و سنی به ثبت رسیده، اما این روایت - که با ساختار ادبی و داستانی از زبان حضرت زهرا نقل شده و موجب برانگیختن احساسات شنوندگان میشود - هر از چندی موجب تقابل دو جریان فکری شد که آخرین بار در یک دهه گذشته رخ داد. هدف نوشته حاضر اثبات یا رد این روایت مذکور نیست، بلکه تلاش شده تا پس از بررسی اجمالی شخصیت نخستین نقل کننده روایت و انگیزه وی، به مهمترین نظریات و اقدامات علما، محققان و عموم شیعیان در مقاطع مختلف زمانی در اینباره پرداخته شود.