ائمه شیعه به تناسب حال و مقام از راه های متعددی چون خطبه خوانی، حلقه های وعظ و نامه نگاری به انتقال مفاهیم و آموزه های اسلامی می پرداختند. تا عصر امام کاظم (ع) امکان ارتباط مستقیم و بی واسطه امامان با شیعیان تا حدی وجود داشت؛ اما با افزایش فشارهای سیاسی دستگاه خلافت بر شیعیان و به سبب پراکندگی پیروان ائمه در مناطق مختلف ارتباط حضوری و گفت وگوی شفاهی شیعیان با امامان جای خود را به مکاتبات و نامه نگاری داد. تقریبا از عصر امام کاظم (ع) به بعد نامه- نگاری به یکی اصلی ترین شیوه انتقال مفاهیم و آموزه های دینی تبدیل شد. سوال اصلی پژوهش این است که نامههای ائمه خطاب به شیعیان از دوره امام کاظم (ع) تا آغاز غیبت کبری، از چه ویژگی های محتوایی، ساختاری و ادبی برخوردار بوده است؟ تامل در این متون، که در آستانه عصر غیبت صغری تنها ابزار مکتوب امامان برای حفظ ارتباطشان با شیعیان بوده، نشان میدهد که آنان از هرحیث جانب احتیاط را رعایت میکردند تا آسیبی به مخاطبان نرسد و از همی نرو استفاده از آرایه هایی چون استعاره و کنایه در این نوشته ها معمول بوده است. به لحاظ مضمون نیز این نامه ها حاوی آموزه های اصیل اسلامی، خاصه مفاهیمی چون امامت عامه و امامان، غیبت امام، احکام شرعی و نکوهش غالیان بوده است.
غیبت کبری در تار یخ تشیع ، مرحله ای است که علاوه بـر تـاث یر در رفتارهـا ی سیاسـ یشـ یعیان در ساحت اند یشه ن یز تحولات ی را رقم زد که یک نمونه آن به باب خمس مربوط مـ یگـردد . مهم ترین مسئله ای که در ا ین زم ینه ، فرارو ی فق یهان قرار گرفـت ، مـد یریت خمـس در عـصر غیبت بود . مجموع ره یافتهای ارائه شده ط یفی وس یعی را تشک یل م یدهـد کـه مـرور بـر آنهـا، چشم اندازی از تحولات دانش فقه را راجع به سه مقوله تع یین کننده ، یعنی خمس ، سـهم امـام و جا یگاه فق یه ، نشان می دهد.این نوشتار بر آن است تا از م یان ا ین ره یافتها، سـه د یـ دگاهی را که متعلق به مشهور، و دو فق یه معاصر، یعنی مرحوم مغنیـ ه و مرحـوم امـام خم ینـ ی& اسـت ، بررسی نما ید. اهمیت ا ین سه رو یکـرد در ا یـ ن اسـت کـه د یـ دگاه مـشهور عـلاوه بـر پا یگـاه گسترده تار یخی در دوران معاصر مدافعان ن یرومند پیدا کرده اسـت . دو نظریـ ه معاصـر ن یـ ز بـا چالش کش یدن مشهور، به ترت یب ، عقبه های مطمـئن تـر ی را بـه لحـاظ تئور یـ ک جـست وجـو کرده و به یافته های نظام مندتر در عرصه عمل دست یافته اند.
دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که روسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
حکومت صفویه (907ـ 1135ق)، ویژگیهایی دارد که آن را نسبت به ادوار پیشین تاریخ ایران متمایز میسازد. از جمله وجوه تمایزش، بُعد مذهبی است. اجرای آیین عزاداری عاشورا در دولت صفویان، از دغدغههای دیرینه و از عناصر اساسی هویتبخش و تمدنساز در فرهنگ شیعه است؛ چندانکه صفویان، ساخت اجتماعی ایران را با تأکید بر هویت مذهبی و ملی جدیدی تعریف کردند. این پژوهش، درصدد است با روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن توجه به ضرورت کاربرد رویکردهای جامعهشناختی در تحلیل پدیدههای تاریخی، نقش آیین عزاداری عاشورا در فرایند تمدنی دولت شیعی صفویه را در چشمانداز حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه بهعنوان زیربنایی برای دورههای بعد (قاجار و ...) بررسی و تحلیل نماید. مبتنی بر این رویکرد، پرسش اصلی پژوهش پیشرو این است که آیین عزاداری عاشورا در عصر صفویه از چه ویژگیهایی برخوردار بوده و آیا توانسته خود را به عنوان یک کانون پیشرو و تمدنزا معرفی کند؟ نتیجه بررسیها، نشان میدهد دولت صفویه با بهرهمندی از عناصری چون: رسمی کردن مذهب تشیع، استقلال و آزادی سیاسی حکومت، نفوذ اجتماعی روحانیان و گسترش آیین و شعایر شیعی و رسوخ آیینهای مذهبی در فرهنگ عمومی، به تدریج از کارکرد آیین عزاداری عاشورا در تمدنسازی، ایجاد انسجام و یکپارچگی در ایران آن زمان استفاده کرد.