نقش و جایگاه واقعه عاشورا در استمرار مذهب تشیع در ادوار مختلف تاریخی، موجب شده است تا تاریخنگاران وهابی در تکاپوهای خود برای ردّ و انکار مبانی عقیدتی و تاریخی تشیع، در قالب آثاری عاشورانگارانه به بررسی تاریخی این قیام شیعی رویآورند. تاریخ نگری منبعث از جریان عقیدتی-سیاسی وهابیت بهگونهای در این آثار خودنمایی میکند که موجب شده است تا بهجای به دست دادن تبیینهای متفاوت علمی و واقعبینانه، تصویری باژگونه و عمدتاً غیرواقعی از قیام امام حسین (ع) ترسیم و ارائه شود. تلاشهای مستمر برای فراگیر کردن این تصویر خاص و شاذّ از قیام عاشورا لازم مینماید تا عاشورا نگاری وهابیت، که میتوان از آن با تعبیر روایتی وهابی از واقعه عاشورا یادکرد، موردبررسی تحلیلی و انتقادی قرار گیرد. در شرایطی که عاشورا نگاران وهابی تلاش دارند با انتخاب عناوین مشابه با تاریخپژوهان شیعه درباره قیام امام حسین (ع)، جایگاهی را برای آثار عاشورا ستیزانه خود فراهم آورند، روایت آنها از واقعه عاشورا از ویژگیهای مشخصی برخوردار است که از آن جمله میتوان به مشروع جلوه دادن خلافت یزید بن معاویه به قیمت عصیان و خروج نشان دادن قیام امام حسین (ع) ویاران آن حضرت، برجسته کردن برخی مسائل حاشیهای برای زیر سؤال بردن مسائل اساسی مرتبط با قیام و نادیده انگاشتن اهداف اصلی این قیام و مسکوت گذاشته فلسفۀ آن اشاره کرد.
دیری است درباره محل شهادت امام حسین علیه السّلام مقتلی زبان زد میان عوام شده که به گودال یا «گودال قتلگاه» شهرت یافته است. چنان چه منابع تاریخی و حدیثی متقدم و معتبر شهادت داده اند، شهادت امام حسین علیه السّلام در مکانی غیر از آنچه امروزه در لسان عموم جای گرفته اتفاق افتاده است. بی گمان اعتقاد به چنین امری لوازماتی را به دنبال خواهد داشت و به نظر می رسد یکی از این لوازمات بعد عاطفه است که منابع و مقاتل متاخر آن را به این عصر به ارمغان آورده اند. اختلاف تعابیر، وجود لغات غریب در روایات و پرداختن به احادیث ضعیف را می توان از جمله عواملی دانست که سبب شده چنین تعبیری وارد حوزه عاشورا شود و به تبع، منشا اعتقادی بی پایه در میان عوام گردد.
از زمان ظهور دولت شیعی صفوی در ایران، تشیع علاوه بر آل عثمان به مسالهای جدی و مهم برای طبقۀ علما و مدرسیان قلمرو این دولت تبدیل شد. نفوذ معنوی خاندان صفوی در میان بخش قابل توجهی از ساکنان آناتولی در این مقطع زمانی، ناظران مدرسی را به این نتیجه رسانده بود که این سرزمین در آستانه تغییر مذهب از تسنن به تشیع قرار گرفته است. در شرایطی که این مهم به معنی بینتیجه بودن فعالیتهای تبلیغی و مدرسی ادوار پیشین بود، راهحل عاجل از نظر قاطبۀ این مدرسیان برخورد خشونتآمیز و تقابلی از سوی دولت عثمانی با گروههای هوادار صفویان در آناتولی بود. از این رو، مدرسیان مشهور و تأثیرگذار درصدد برآمدند با ایجاد جو روانی و تبلیغی و نیز با بهرهگیری از صدور فتاوای ضد شیعیـصفوی، دولت عثمانی را به تقابل نظامی با شیعیان آناتولی و صفویان برانگیزانند. به رغم همه این تلاشها، بایزید دوم از ستیز مستقیم با دولت نوپای صفوی روی برتافت و ضمن برخورد با برخی مظاهر شیعی، محدودیتهایی را برای هواداران صفویان و شاه اسماعیل به وجود آورد. اما با روی کار آمدن سلیم اول و انگیزههای سیاسی و شخصی او برای جدال با شیعیان و صفویان برای تثبیت قدرت خود، اوضاع را به گونهای پیش برد که مدرسیان توانستند با کنشهای خود زمینه لازم را برای یورش نظامی عثمانی به ایران و شیعیان فراهم آورند. بر این اساس بخشی از دلایل وقوع جنگ چالدران را باید در موضعگیریهای مدرسیان در قبال رشد گرایش¬های شیعی در آناتولی و ظهور دولت شیعی صفوی جستجو کرد.
همزمان با تأسیس دولت ایلخانی در ایران(656 ق)، به علت قرار گرفتن مركز دولت ايلخاني در آذربايجان، اين ايالت مورد توجه و اهتمام ويژة شيعيان فرار گرفت. در این زمان، حضور خواجه نصيرالدين طوسي(د. 672 ق) به عنوان عالمي شيعي ونيز فردي با نفوذ در دستگاه ايلخاني، در آذربايجان را ميتوان به عنوان نقطة آغاز نفوذ تشيع در اين ايالت مورد توجه قرار داد. خواجه با توجه به موقعيت والايي كه در نزد سلاطين ايلخان، به ويژه هولاكو داشت، توانست از منافع شيعيان به نحو مطلوبي حمايت كند. او با به دست گرفتن تشكيلات اوقاف و استفاده گسترده از شيعيان در اين تشكيلات، جايگاه اجتماعي شيعيان را ترقي داد. همچنين، تعداد زياد شيعياني كه در ساية حمايتهاي خواجه، راهي آذربايجان شدند، امكان استمرار حضور تشيع را هم در دستگاه دولتي و هم در جامعة آذربايجان فراهم آورند.