بیش از یک دهه از تصویب و تأسیس رشته دانشگاهی شیعهشناسی در ایران میگذرد. رشتهای که رویکرد اصلی خود را رویکردی اجتماعی معرفی کرده و در زمان نسبتاً کوتاهی، به خوبی توانسته خود را به جامعه علمی کشور بشناساند و به همین جهت، مراکز و مؤسسات دانشگاهی فراوانی این رشته را تأسیس نمودند. اما سؤال اصلی این است که چرا بهرغم تعریف اولیه رویکرد اجتماعی و نیز معرفی مناسب آن به فضای دانشگاهی کشور، گرایش جامعهشناسی این رشته عملاً توسعة جدی نیافته است؟ در بخش اول مقاله، معرفی اجمالی این رشته و سپس گزارشی از وضعیت آن در دانشگاههای ایران آمده است. در بخش دوم نیز تلاش شده به سؤال فوق پاسخ داده شود. تحلیلها نشان از آن دارد که دیدگاه حوزویان درباره علوم ناظر به واقع به طور عام و درباره جامعهشناسی به طور خاص، آن است که این علوم از علوم حوزوی نبوده و از «احصائیات» به شمار میآید که از درجه اول اهمیت برخوردار نیستد. دانشگاهیان نیز مجموعه شیعهشناسی را از وظایف حوزویان به شمار آورده، و از ورود در این عرصه چالشبرانگیز اجتناب کردهاند. در نگارش بخش اول این مقاله، از روش مصاحبه استفاده شده و بخش دوم آن نیز با روش تحلیلی به نگارش درآمده است.
هاینس هالم از جمله مستشرقینی است که در معرفی شیعه و منشأ پیدایش آن، دو نکته از او مغفول مانده است. تمایز مفهومی شیعه و تشیع؛ و تعدد اصطلاح و مصداق شیعه. طبیعتا این تفاوتها منشأهای گوناگونی را به دنبال خواهند داشت. نوشتار پیشرو با تمرکز بر این سوال که بر دیدگاه هاینس هالم در باب پیدایش شیعه چه نقدهایی وارد است شکلگرفته و در همین راستا ابتدا دیدگاه او توصیف، و سپس تحلیل و نقد گردیده است. در این پژوهش، ضمن برجستهکردن تمایز میان دو اصطلاح شیعه و تشیع، به این نتایج دست یافتیم که شیعه هم به لحاظ نوع هم به لحاظ مصداق متعدد است؛ شیعه از حیث مصداق میتوان به فرد، جمع و جامعه اشاره داشته باشد و از حیث نوع به شیعة اعتقادی و سیاسی قابل تفکیک است. زمان پیدایش هر کدام از این انواع و مصادیق، متفاوت از دیگری است. در نهایت افزون بر آنکه اصل پیدایش شیعه به زمان پیامبرصلی الله علیه و آله برمیگردد، به یاری قرائن و شواهد تاریخی به احتمال قوی پیدایش جمعی از شیعة اعتقادی حداکثر تا سال چهام هجری تحقق یافت. این پژوهش در بخش جمعآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و اسنادی و در بخش اندیشهورزی از روش تحلیلی بهره برده است.
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
شیعیان به عنوان پیروان یکی از دو شاخه اصلی دین اسلام» تاریخی به درازای تاریخ اسلام دارند و در این قرون متمادی میرائی بسیار ارزشمند برجای گذارده و بخشهای مهمی از این میراث کهن را در منابع و آثار خویش معرفی نمودهاند. بخشی از این میراث را میتوان در تولید علوم گوناگون و نقشآفرینی در پیشبرد دانشهای مختلف نشان داد. دانش کلام یکی از مهمترین علوم اسلامی به شمار میآید که به یقین» شیعیان در تاسیس و توسعه آن نقشی چشمگیر داشتهاند. دانشمندان فراوانی تلاش کردهاند این نقش آفرینی را توصیف کنند که در این نوشتار سعی بر آن است تا دیدگاههای برخی از مستشرقان در این باره جمعآوری گردد و به این پرسش پاسخ داده شود که از نگاه نویسندگان ویراست دوم «دائرةالمعارف اسلام» شبعیان در تاسیس و گسترش علم کلام چه نقشی داشتهاند؟ یافتههای پژوهش نشانگر آن است که مستشرقان نیز معتقدند عالمان شیعه از چند جهت در توسعه دانش کلام تاثیرگذار بودهاند که یکی از مهمترین جهات آن» ارائه موضوعات» مسائل» تبیینها و تئوریهای جدید در این علم بوده است. از نظر مستشرقان شیعیان در جهت تبیین عقاید اختصاصی خویش توانستند با ابداع مسائل جدید و ارائه تبیینهای بدیع» علم کلام اسلامی را به اوج شکوفایی برسانند. در عقاید مشترک با اهلتسنن همچون توحیده عدل, ایمان و... تبیینها و تفسیرهای متمایزی ارائه کردند و در عقاید اختصاصی خویش همچون امامت و فروع آن» مسائل بکری را به دانش کلام افزودند. این مسائل اختصاصی را میتوان اصلیترین امتیاز شیعیان در علم کلام تلقی کرد و اختصاصات اعتقادی دیگر همچجون تقیه» بداء رجعت و... را نیز به نوعی از امامت شیعی دانست.