آموزه مهدویت، بخشی مهم از اندیشه اسلامی است که می تواند از طریق ترسیم آینده ای دست یافتنی در شکل دادن به جوهره و روح حاکم بر تمدن جدید اسلامی، نقش آفرین باشد و به مثابه یک «ستاره راهنما»، راهنمای جوامع اسلامی به سوی جامعه کمال یافته و برخوردار از تمدن آرمانی به شمار آید. این آموزه در پیروزی، تثبیت و بقای انقلاب اسلامی ایران نیز نقشی موثر داشته است. در سال های پس از پیروزی انقلاب، در میان اساتید و صاحب نظران حوزه مهدویت، رویکردهای مختلفی شکل گرفته که با توجه به جهت گیری تمدنی انقلاب اسلامی، هر یک از این رویکردهای مهدوی می تواند از ظرفیت ویژه خود برای تحقق این تمدن بهره گیرد. نوشتار حاضر با بررسی منابع مکتوب و چندرسانه ای و مصاحبه با صاحب نظران این حوزه، از طریق روش کیفی «تحلیل پدیدارشناسی تفسیری (IPA)» و با کمک تکنیک «گونه شناسی»، به دنبال پاسخ به این پرسش محوری است که با مبنا قرار دادن جهت گیری تمدنی انقلاب اسلامی، رویکردهای شکل گرفته پس از انقلاب از نظر ظرفیت تمدنی چگونه گونه شناسی می شوند؟ به عبارتی دیگر، هر یک از رویکردهای مهدویت _ که پس از انقلاب اسلامی پدید آمده اند _ برای تحقق رویکرد تمدنی انقلاب اسلامی چه ظرفیتی دارند؟
مقاله پیشرو در پی آن است تا از رهگذر واکاوی نقش ارتباطی رجزهای یاران امام حسین(ع) در قیام عاشورا، کارکرد «رجز» ـ به مثابه یک رسانه سنتی ـ را در این رویداد مهم تاریخ اسلام از منظر ارتباطی تبیین نماید. به این منظور و با بهرهگیری از نظریه کارکردگرایی در مطالعه کارکردهای پیامهای ارتباطی، بر «آگاهسازی» پیامهای ارتباطی ـ بهعنوان یکی از کارکردهای پیامهای ارتباطی ـ تمرکز شده و با استفاده از مدل ارتباطی «لاسول»، رجزهای یاران امام(ع) از جهت نقش «آگاهی بخش» آنها بررسی شد. در تحلیل محتوای رجزها از روش «تحلیل محتوای کیفی» (با رویکرد تلخیصی) استفاده شد. از جمله مهمترین نتایج بهدست آمده این است رجزهای یاران سیدالشهداء(ع) در رویداد عاشورا، علاوهبر کارکردهای رایج این رسانه سنتی در آن دوران (از جمله بیان جنگاوری و نسب رزمنده)، همسو با اهداف ترسیمی امام حسین(ع) از قیام عاشورا بوده و از این منظر، واجد کارکرد «آگاهیبخشی» است.