جریــان بنی الحســن یکی از شــاخه های مهــم زیدیه در میانة قرن دوم هجری اســت که تاثیــرات زیــادی در جامعة شــیعه داشــته و عمدتا جریــان تقابل با نظام اموی و ســپس عباســی را رهبــری میکردنــد. از آنجاکــه بنــی الحســن هیــچ گاه نتوانســتند حمایــت ائمه ؟ را دربارٔه اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه ؟ به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم ؟ به ایشــان رســیده بــود و دانش اختصاصی ایشــان در امر دین کــه از طریق امیرالمومنین ؟ و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاین رو سیاست انکار آموزٔه علم الهی ائمه ؟ به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قــرن دوم تبدیل شــد. این مقاله گزارشــی از ایــن جریان را در بازٔه زمانــی پرالتهاب نیمة اول قرن دوم ، عرضه میکند.
پژوهش حاضر درصدد است تا علم به غیب امامان( را از منظر قرآن کریم بررسی و اثبات کند. شیوة بحث در این پژوهش تحلیلی، مبتنی بر روش تفسیر موضوعی است. از آیة رویت اعمال (توبه:105) به دست میآید که علاوه بر خدا و رسول او(، جمعی از مومنان نیز حقیقت و باطن اعمال مردم را در دنیا میبینند. ازآنجاکه مشاهدة حقیقت اعمال به صورت عادی برای عموم مومنان امکانپذیر نیست، مراد مشاهدهای است که با موهبت الهی توسط برخی از اولیای الهی یعنی امامان معصوم( انجام میشود. از آیة امت وسط (بقره:143) نیز به دست میآید که جمعی از امت پیامبر(، گواهان بر امت در روز قیامت هستند. چنین شهادتی نیز بدون برخورداری از علم غیب به اعمال بندگان امکانپذیر نخواهد بود. شواهد نقلی نیز موید این هستند که پس از پیامبر اکرم( کسی جز امامان معصوم ادعای علم غیب و ملکوت عالم را نداشته است. مرتبهای از علم غیب نیز برای برخی اولیای خاص الهی ثابت است؛ اما مرتبة کامل آن ویژة پیشوایان معصوم( است.
مسئله علم امام از دیرباز تاکنون به عنوان یکی از آموزه های اعتقادی و مقومات امامت شیعی مطرح بوده است. این ویژگی که لازمه مرجعیت دینی امامان است، ابتدا توسط شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله موردتوجه قرار گرفت و ازآن پس ائمه علیهم السلام و اصحابشان نیز امامت را بر اساس آن بر رسیده اند. در این میان برخی درباره علم امام مطالبی را با رویکرد تاریخی مطرح کرده اند تا نشان دهند باور فعلی شیعیان درباره علم امام، با گذشته، یعنی عصر حضور ائمه علیهم السلام، متفاوت است؛ ازاین رو در این جستار، علم امام و ویژگی های آن از نگاه امام علی علیه السلام با تاکید بر نهج البلاغه که یکی از کهن ترین میراث حدیثی و منابع معرفتی شیعه محسوب می شود، موردبررسی قرار می گیرد تا هم بر علم امام تاکید نماید و هم پاسخی مستند و تاریخی بر شبهاتی باشد که دراین باره مطرح می شود.
توسعه فرهنگ رای و قیاس در سده اول ، به گونه ای مکمل و جبران کننده فقدان دست رسی به وحی شده بود و دست کم در موارد نبود موضوعی در کتاب و سنت ، مسائل از طریق رای و اجتهاد حل می شد. توسعه این روال در نظام فقهی و قضایی رایج موجب شد، افراد بسیاری آن را امری عادی تلقی کنند. این فرهنگ در میان برخی شیعیان عمدتا کوفی که تازه هدایت شده یا بیشتر با جریان عامه در تعامل بودند، تاثیراتی را آشکار کرده بود، و امام صادق ع تلاش کردند شیعیان را از لغرشگاه های این فرهنگ دور کنند. مقاله حاضر می کوشد به بررسی تاثر شیعیان کوفه از این فرهنگ در نیمه اول سده دوم بپردازد.
جریان بنی الحسن یکی از شاخههای مهم زیدیه در میانۀ قرن دوم هجری است که تأثیرات زیادی در جامعۀ شیعه داشته و عمدتاً جریان تقابل با نظام اموی و سپس عباسی را رهبری میکردند. از آنجاکه بنی الحسن هیچگاه نتوانستند حمایت ائمه علیهمالسلام را دربارۀ اقدامات خود جلب کنند، نوعی تقابل و انکار را نسبت به ایشان در پیش گرفتند. علم ائمه علیهمالسلام به امور آینده که از طریق پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله به ایشان رسیده بود و دانش اختصاصی ایشان در امر دین که از طریق امیرالمؤمنین علیهالسلام و امامان پس از او در اختیار داشتند، مشروعیت بنی الحسن را با چالش جدی روبرو میکرد؛ ازاینرو سیاست انکار آموزۀ علم الهی ائمه علیهمالسلام به روشی پایدار و انحرافی عمیق در زیدیه و در قرن دوم تبدیل شد. این مقاله گزارشی از این جریان را در بازۀ زمانی پرالتهاب نیمۀ اول قرن دوم، عرضه میکند.