ائمه اطهار (ع)، حاملان اسرار الاهیاند که به دلیل اختلاف ظرفیت انسانها، به کتمانشان سفارش شدهاند. در متون روایی، توصیههایی درباره لزوم تقیه، کتمان و اشارتهایی در بهرهگیری از ایماء، اشاره و رمزگویی در باب مسائل دینی دیده میشود. در آموزههای ائمه ، تأکید بلیغ بر کاربرد این روشها در تعامل علمی و دینی با دیگران و نیز التزام به طبقهبندی حقایق، به وقت تبیین تعلیمات دینی وجود دارد. این نوشتار سخنان اهل بیت درباره این اصل را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که امامان شیعه برای حفظ و طبقهبندی اسرار و معارف دینی و در نتیجه برای محافظت از جامعه ایمانی، اصل کتمان سرّ را مطرح کردهاند. کتمان سرّ، اصلی راهبردی است که به منظور حفاظت از ایمان مخاطب و احتراز از آسیب به اعتقاد آنها در مقابل معارفی که ظرفیت درک آن را ندارند، تحقق یافته است؛ به گونهای که مراقبتنکردن از این اصل نتایج جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت.
خلّف المستشرقون أسلاف الباحثین الغربیین حالیاً تراثاً لا بأس به من الدراسات المشرقیة والإسلامیة إستفاد منه هؤلاء الباحثون، فالإستشراق تحوّل إلى مجالات علمیة بحتة أصبحت تدرسها الکلیات ومراکز الأبحاث، لکنّ تلک الأبحاث بقیت تخدم أهداف ومصالح الغرب الإمبریالیة فی بعض الموارد، إلا أن الکثیر منها حالیاً نابعة عن وجدان باحثین غربیین أحرار یصنّفون الکتب والأبحاث من أجل إرضاء أطماحهم البحثیة واستکمالاً لمسیرتهم العلمیة. ومن جملة الحقول البحثیة المهمة التی کتب فیها الباحثون الغربیون الکثیر من هذه الدراسات، هی الدراسات الإسلامیة والحدیث الشریف منها بالتحدید سیّما الحدیث الشیعی. ومن هؤلاء الباحثین المعاصرین أستاذ جامعة إدینبرا الدکتور أندرو ج. نیومان الذی شهدنا له العدید من المساهمات فی حقل الفکر الإمامی وبالتحدید دراساته فی الحدیث الشیعی وجهود علماء الإمامیة فی العصر الصفوی وتحدیداً فی موضوع جدلیة الدین والعلماء مع السیاسة ورجالها. وما نهدف إلیه من دراستنا هذه هو نقد کتاب الباحث نیومان الهامّ عن تاریخ الحدیث الشیعی فی القرون التأسیسیة للمذهب الإمامی وأثر النهجَین الفکریَین الهامَّین عند علماء الإمامیة وهما: النهج الأصولی والنهج الإخباری الذی یمثله قم والقمّیون آنذاک فی تدوین أقدم ثلاثة مجامیع روائیة عند الشیعة الإمامیة: المحاسن للبرقی (توفی بین 274ـ280 ه/ 887ـ893 م) وبصائر الدرجات للصفّار القمّی (ت 290 ه/ 903 م) والکافی فی علم الدین للکلینی الرازی (ت 329 ه/ 941 م) وفق منهج التحلیل التاریخی والإستقرائی للنصوص التاریخیة والروائیة سیّما من تلک الکتب.
تميمه بيهم دائو در مقاله «هشام بن حكم و ديدگاه او در باب علم امام» تلاش كرده است تا آراء هشام در مورد علم امام را بازسازي كند. از جمله مهمترين نقدهاي وارد بر پژوهش او تكيه بر گزارشي از ديدگاه هشام در مقالات الاسلاميين اشعري و بي توجهي به گزارش ها و شواهد موجود در منابع امامي در مورد اين موضوع است كه صدق گزارش اشعري را تاييد نمي كند. نقد ديگر بر پژوهش دائو ابتناء آن بر فرضيه اي اثبات ناشده از مادلونگ است كه دائو آن را مسلم انگاشته و مطالعه خود را بر اساس آن سامان داده است. مادلونگ با استناد به شواهدي ادعا كرده است كه نوبختي و اشعري در آثار فرقه شناسانه منسوب به آنان (فِرَق الشيعه و المقالات و الفِرَق) از كتاب اختلاف الناس في الإمامه هشام بن حكم استفاده كرده اند. دائو با مسلم انگاشتن فرضيه مادلونگ، به لايه شناسي فرق الشيعه پرداخته و بخش هايي از آن را كه تصور مي كرده از كتاب هشام اقتباس شده، مورد تجزيه و تحليل قرار داده است. حال آنكه شواهد مادلونگ بر مدعايش آن قدر قوي نيست كه بتوان بر پايه آن، پژوهشي براي بازسازي آراء هشام ترتيب داد. بر برخي مدعيات و استدلال هاي دائو نقدهاي جدي ديگري نيز وارد است كه ناشي از غفلت او و منابع مورد استفاده اش، از برخي داده هاي تاريخي از جمله گزارش هاي رجالي و حديثي است.