اندیشه مهدویت، در راه رسیدن به مقصود، ممکن است در دریای پرتلاطم حوادث، با موانعی روبه رو شود. شرط رسیدن به ساحل نجات در درجه اول، تقویت نیروی محرک این گفتمان و در درجه دوم، شناخت و رفع موانع احتمالی است. «متمهدان» و «مدعیان دروغین»، مفهوم و انگارهای هستند که تأمل در آنها، برای همگان پر جاذبه است. عدهای دوست دارند بدانند چرا در طول تاریخ، و در حوزة مهدویت، با چنین ادعاهایی روبهرو هستیم؟با رخنمایی اینگونه پرسشها و پرسشهای دیگر، موضوع مورد بحث، اهمیت ویژهای یافته است؛ اما مهم، روشمند کردن پژوهش در این زمینه است. تحلیل پیامدها، آثار و خاستگاههای مدعیان دروغین، در گرو شناخت دقیق عوامل پیدایش آنان است.نگارنده در این مقاله، علل زمینه ساز، علل تسهیل کننده و علل شتاب زای پیدایش مدعیان دروغین و گرایش مردم به آنان را نقد و بررسی میکند.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
این پژوهه با روشی توصیفی ـ تحلیلی میکوشد تا سبک مواجهه ائمه^ با مدعیان دروغین مهدویت را واکاوی کند. این جستار در پاسخگویی به این پرسش که سبک مواجهه امامان معصوم^ با مدعیان دروغین مهدویت به چه نحوی بوده، تأکید دارد که سبک مواجهه آنان از سنخ «مدیریت بحران» بوده است؛ بدین معنا که ائمه^ در مقابله با مدعیان دروغین به دنبال اتخاذ تصمیماتی بودند که به کاهش روند پیدایش مدعیان و به کنترل و دفع آنان بینجامد. در این راستا با دو گونه «مدیریت دفعی در مرحله پیشینی» و «مدیریت رفعی در مرحله پسینی» روبهروییم. در ادامه سازوکارهای ائمه^ در هر قسمت بررسی میشود. بررسیهای این مقاله مقدمهای است برای پاسخ به این پرسش که باید از چه الگویی برای تقابل با مدعیان دروغین مهدویت بهره جست؟
بیگمان در معرفی و بازشناسی تمدن اسلامی، توجه به آموزههای دینی نقش اصلی و بنیادین ایفا میکند؛ از اینرو عدم آگاهی و شناخت از هر یک از این آموزهها، فهم ما را از تمدن اسلامی به عنوان یک کلیت _ که شاخصۀ پویایی دارد _ با مشکل جدی روبهرو خواهد کرد.این نوشتار، با رویکردی توصیفی وتحلیلی میکوشد ظرفیتها و قابلیتهای فرهنگی و تمدنی باورداشت آموزه مهدویت را بازکاوی کند. الزامات رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت، آغازگاهی است که نگارنده برای ارائه تصویری روشن از بحث برمیگزیند. «بازاندیشی در مطالعات تمدنی بر اساس دیدگاه اسلام»، «رویکرد بروننگر به اندیشه مهدویت» و «توجه به تحقیقات بنیادین در عرصۀ اندیشه مهدویت» از جمله الزامات رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت برشمرده شده است.«تقویت بعد فرجامگرایانه و آرمانگرایی»، «الگوبرداری از تمدن مهدوی و ساماندهی و شبیهسازی رویکردها»، «آموزه مهدویت و ایجاد هویت غایی برای تحولات سیاسی و اجتماعی»، «آموزه مهدویت و معنابخشی به حیات جمعی در تاریخ» و «آموزه مهدویت و بسیج ارادههای عمومی و ایجاد نوعی انتظار فعال» یافتههای محقق در تبیین ظرفیتهای باورداشت آموزه مهدویت است.