از آنجا که دین مقدس اسلام آخرین و فراگیرترین دین الهی و پیامبر اسلام نیز آخرین سفیر و خاتم انبیاست،چگونه امکان دارد رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم برای استمرار و گسترش فرهنگ دینی و دستآوردهای رسالتش کسی را پس از خود برنگزیند؟از طرفی هم دشمنان داخلی اسلام(منافقان)و دشمنان خارجی آن(روم و ایران)در پی فرصت بودند تا به وجود آوردن رویکرد جدید در حوزه رهبری اسلام،به اهداف خود جامعه عمل بپوشانند. بنابراین از شخصیت همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم که در پی ایجاد جامعه ایدهآل مبتنی بر ارزشهای انسانی الهی و تداوم آن بود،بعید است که برای خود جانشین و خلیفه تعیین نکند و امت اسلام را به حال خود رها سازد. از اینروی،تاریخنگاران شیعه معتقدند که پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم مثل پیامبران گذشته برای خود جانشین تعیین کرد.ایشان در جاهای مختلف به ویژه در غدیر خم،امیر مؤمنان علی علیه السلام را به جهت لیاقت و شایستگی و از همه مهمتر به جهت تعیین خداوند برگزید،اما پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم علی رغم نص قرآن و تأکید پیامبر اکرم،برخی از نویسندگان این جانشینی را نادیده گرفتند که در جای خود باید بررسی و نقد شود.بنابراین،شیعیان عقیده دارند که رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم علی علیه السلام را جانشین خود معرفی فرموده است.
با رحلت رسول خدا، توجه به رویکرد صلحمحورِ آن حضرت به منظور حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کمتر شد. اما با شروع خلافت امیرالمؤمنین و التزام عملی ایشان به قرآن و سنت پیامبر، توجه به این امر نیز رنگی تازه به خود گرفت. مروری بر عملکرد امام در دوران کوتاه خلافت ایشان و مطالعة موردی جنگ جمل، بر پایة کهنترین متون تاریخی، براین امر گواه است. بر این اساس، پرسش پژوهش حاضر آن است که چه مستندات تاریخیای از نحوة عملکرد امام علی در وقایع پیرامون جنگ جمل وجود دارند که با بهرهگیری از آنها بتوان بر توجه آن حضرت به حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان با رویکردی صلحمحور صحه گذارد؟ نتیجة این پژوهش توصیفی - تحلیلی، آن است که ایشان با محوریت جلوگیری از ایجاد افتراق در جامعه، ضمن شفافسازی اوضاع برای مردم و فرستادن نمایندگانی نزد فتنهانگیزان، با رویکردی صلحطلب کوشیدند تا از منتهی شدن فتنه به جنگ جلوگیری نمایند. همانطورکه پس از اتمام نبرد، با پرهیز از خشونت و رفتار دینمحور با بازماندگان، عدممماشات در امور جامعة اسلامی (انتخاب حکمران) و نوشتن نامه و تشریح وقایع برای مردم کوفه و مدینه، در حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کوششی حداکثری داشتند.
صحابهنگاری که به طور جدی از قرن سوم هجری آغاز گشت، با ورود اسلام به سایر سرزمینهای اسلامی راه یافت؛ زیرا صحابهنگاران، اصحاب را واسطه میان پیامبر و امت و نیز آشنایان به سنت و سیره رسول خدا میپنداشتند. اما صحابهنگاریهایی که در مناطق مختلف تدوین شد، تحتتأثیر جریانات فکری ـ سیاسی، شکلهای مختلفی به خویش گرفت و علاوه بر کمیت و حجم، در محتوا و روایات این آثار، تأثیرات بسزایی برجای نهاد. این جریانات فکری ـ سیاسی، سبب گشت تا صحابهنگاران در پی حل، پاسخگویی و یا مقابله با این تفکرات، روایاتی را از اصحاب انعکاس دهند، که در جهت تأیید ایدئولوژی مورد توافق خویش و یا در راستای حاشیهرانی گفتمانهای نامطلوب جامعه باشد. پژوهش پیش روی، تلاش خواهد کرد تا شیوة بازیابی الاستیعاب در ترجمه خلفای نخستین را تحلیل کند تا نشان دهد که اگرچه این کتاب، به بازتاب همان روایات سدههای نخست هجری میپردازد، گزینش، چینش و چگونگی کاربرد واژگان آن در جهت طرد و یا برجستهسازی برخی از اصحاب شکل گرفته است تا به فرآیند سیاسی ـ مذهبی زمانه پاسخ قاطعی دهد و یا در جهت تأیید این فرآیندها و ایدئولوژیها حرکت نماید.
پس از رحلت حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم،امت اسلامی بر سر جانشینی ایشان دچار اختلاف و دو دستگی شدند و هر گروهی به فکر ریاست و خلافت افتادند. در این میان،یکی از مجموعههایی که خیال قبضه کردن خلافت را در سر میپروراند،اعضای شورای سقیفه بودند که پس از در گذشت پیامبر تشکیل شد.در این شورا،تعداد اندکی از بزرگان به اصطلاح صحابه،حضور داشتند که تمام فرمودهها و سفارشهای رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم نسبت به علی علیه السلام را نادیده گرفتند و به فراموشی سپردند و حتی او را در محفل خویش خبر نکردند. اعضای سقیفه در روز غدیر خم،به این کار شوم تصمیم گرفتند و برای خلافت ابو بکر،ادلههایی مانند امام جماعت بودن به جای رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم، کهنسالترین بودن،داشتن جایگاه نسبی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم(پدر زن)و غیره را مطرح میکردند.خاورشناسان نیز به دلیل استفاده از منابع اهل سنت و تحلیل و دیدگاه آنان،اینگونه مباحث و رویکردها را در کتابها و پژوهشهای خود آوردهاند. در این مقاله،سعی شده تا دیدگاه خاورشناسان در زمینه رویکرد سیاسی و رهبری امت اسلامی پس از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم کرده و اینکه خلافت چگونه روند خود را طی کرده و چه رویکردهای منفی بعد از رحلت خاتم انبیا صلی الله علیه و اله و سلم در پی آورده،بررسی شود.
از آن جا که مسأله جانشینی پیامیر اعظم(ص) یکی از مسایل بسیار دامنه دار و اختلاف برانگیز در بین مسلمین بوده، در طول تاریخ نگاه های متفاوت و نظرات مختلفی نسبت به این قضیه ابراز شده است. حتی غیرمسلمانان و در رأس آنها خاورشناسان نیز نسبت به این قضیه ساکت نمانده و اظهار نظر کرده اند. گرچه در این مقاله سعی بر آن است که نقطه نظرات خاورشناسان بیان گردد. ولی به جهت اینکه به زوایای مختلف این مسأله پرداخته شده باشد؛ دیدگاه های شیعیان و اهل سنت را ذکر کرده و سپس به بیان و اظهارنظر خاورشناسان می پردازیم؛ خاورشناسان این مسأله را بیشتر از دیدگاه اهل سنت مورد بررسی قرار داده اند به همین جهت به برخی از گفتار آنها نقد و اشکال وارد شده است. در ضمن به مهم ترین ادله شیعیان برای خلافت علی(ع) اشاره شده است که عبارتند از: آیه انذار عشیره، حدیث و واقعه غدیر، حدیث ثقلین، حدیث منزلت، اعزام سپاه اسامه، حدیث قلم و دوات، در پایان هم خاتمه این بحث آورده شده است.