ابنسعد بهعنوان یکی از صاحبان منابع کهن که گزارشهایش در آثار پسینی فراوان بازنگارش شدهاند، بر آن است که اعتماد به کوفیان سبب تصمیم امام حسین علیه السلام بر عدم بیعت با یزید و خروج بوده و حاکمیت اموی با امام سر ستیز نداشته است. چیدمان سلسلهای وی از گزارشهای منعکنندگان آن جناب از قیام نیز القاگر تعجیل حضرت است. بههدف واکاوی تاریخی این دیدگاه، استقرای دادههای دیرین نگاشتهها در وقایع نهضت امام حسین علیه السلام و تطبیقدهی آنها با گزارشهای ابنسعد، شیوهای است که در روش این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. یافتهها نشان میدهند که نمیتوان تصمیم امام بر عدم بیعت و خروج از مدینه را متکی به پشتوانۀ یاری کوفیان دانست؛ چنانکه تقصیر نداشتن حکمرانان اموی در این امر، ادعایی است که شواهد نقض فراوان دارد. همچنین نحوۀ اخبار ابنسعد در موضوع ممانعتکنندگان نیز با چالشهایی از جمله هیمنهسازی در ممانعت، انحصار نقل بدون تایید با دادههای دیگر منابع کهن و عدم تفکیک بازۀ زمانی گزارشها مواجه است.
با بررسی نقلیات مورخان مشهور( ابن اسعد در الطبقات الکبری، بلاذری در انساب الاشراف ، یعقوبی ، طبری در تاریخ الرسل و الملوک و مسعودی در مروج الذهب )، می توان به گزینشی بودن گزارش ایشان از حیات ائمه (ع) و تلاشی که برای تاثیرات بر ذهنیت مخاطبان انجام گرفته ، رسید. فضائل ائمه (ع) نیز از این رویکرد مستثنا نیست. در این مقاله به بررسی چگونگی انعکاس فضائل ائمه (ع) و اینکه این امر چگونه قابل تحلیل است؟ و نیز ترکیب گزارش مورخان از فضائل ایشان چیست؟ و همچنین رویکرد هر منبع جهت القاء ذهنیت خاص نسبت فضائل ائمه (ع) به چه شکل است؟ می پردازیم. نکته مشترک تمام منابع منتخب انحصار بیان فضائل ائمه (ع)، به امامان نخستین و عدم توجه به سایر امامان (ع) است. گویا فضیلت رابطه ناپیدایی با قرابت زمانی به رسول خدا (ع) دارد و هرچه فاصله بیشتر می شود، فضائل ائمه (ع) هم کمرنگ تر می شود. هر یک از این پنج منبع رویکرد متفاوتی در گزارش فضائل ایشان در پیش گرفته اند.
اﺑﻮﻣﺤﻤﺪ ﺟﺎﺑﺮﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﺟﻌﻔﻲ ﻛﻮﻓﻲ« )ﻣﺘﻮﻓﻲ 821 ﻫ.ق(، از اﺻﺤﺎب ﻧﺎﻣـﺪار اﻣـﺎمﻣﺤﻤﺪﺑﺎﻗﺮ و اﻣﺎم ﺻﺎدقﻋﻠﻴﻬﻤﺎ اﻟﺴﻼم اﺳﺖ. او از ﺑﺰرگﺗﺮﻳﻦ ﻋﻠﻤﺎی ﺷﻴﻌﻪی اﻣﺎﻣﻴﻪ ﺑـﻮدو ﺑﻪ رﺟﻌﺖ اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺖ. ﺑﻪدﻟﻴﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻪ ﺑﻄـﻮن آﻳـﺎت و اﺣﺎدﻳـﺚ، ﻛـﻪ درﺑﺮﺧـﻲ رواﻳـﺎت و اﻗـﻮال ﻣﻨﻘـﻮل از او ﻧﻴـﺰ ﺗـﺼﺮﻳﺢ ﺷـﺪه اﺳـﺖ، ﻏﺎﻟﻴـﺎن او را ازﭘﻴﺸﻜﺴﻮﺗﺎن ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﺮدهاﻧﺪ. ﺳﻮءاﺳﺘﻔﺎدهی ﻏﺎﻟﻴﺎن از ﻧـﺎم و ﺷﺨـﺼﻴﺖ ویﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﺮﺧﻲ ﺟﺎﺑﺮ ﺟﻌﻔﻲ را ﺷﺒﻪﻏﺎﻟﻲ ﺑﺪاﻧﻨﺪ و او را از ﻏﺎﻟﻴﺎن ﻧﻴﻤﻪاﻓﺮاﻃﻲﻣﺤﺴﻮب ﻛﻨﻨﺪ. ﻋﺪهای ﻧﻴﺰ او را ﺑﻪﺻﺮاﺣﺖ ﻏﺎﻟﻲ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛـﺮدهاﻧـﺪ. ﺣـﺎل آﻧﻜـﻪ ﺑـﺎﺑﺮرﺳﻲ ﻋﻠﻞ ﺟﺮح وی ﻧﺰد ﺑﺮﺧﻲ رﺟﺎﻟﻴﺎن ﻣﺘﻘﺪم ﺷﻴﻌﻪ و ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ رواﻳﺎت واردهدر ﻣﺪح وی و اﻗﻮال ﻓﺮﻗﻪﻧﮕﺎران ﻣﺘﻘﺪم ﺷﻴﻌﻪ در رد ﺗﻬﻤﺖ ﻏﻠﻮ از او، و ﻧﻴﺰ دﻗﺖ درﻧﻮع رواﻳﺎت وی و ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻣﻮر ﺑﺎﻃﻨﻲ در آﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻣـﺴﺘﻌﺪ ﺳﻮءاﺳـﺘﻔﺎدهی ﻏـﻼت اﺳﺖ، ﻣﻲﺗﻮان ﺟﺎﺑﺮ ﺟﻌﻔﻲ را از اﺗﻬﺎم ﻏﻠﻮ ﻣﺒﺮا داﻧﺴﺖ.
لغزش مالی کارگزاران یکی از چالشهای همیشگی حکومتها است. این موضوع در راستای تحقق عدالت اقتصادی مورد توجه آموزههای اسلامی قرار دارد. با توجه به جایگاه ویژه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در نظام اندیشه اسلامی، واکاوی گفتار و رفتار ایشان در این زمینه دارای اهمیت بسیار است. در مقاله حاضر برای دست یافتن به این هدف، ابتدا با استقراء دادهها به وصف گونههای لغزش مالی و چرایی رویدادن آنها پرداخته میشود و سپس با رویکردی وصفی ـ تحلیلی، چگونگی مواجهه امام علی(ع) با گونههای مختلف لغزش مالی کارگزاران حکومتی به تصویر کشیده میشود.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که بیشتر لغزشهای مالی کارگزاران عصر حکومت امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)در مسامحه و چشمپوشی حاکمان قبلی، ریشه داشته است و سیره امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)در مواجهه با آنها، عدم اغماض با هدف هدایتگری بوده است. بدین معنا که امام(ع)در راستای وظایف صیانت از اموال مسلمانان و هدایتگری مردمان، ضمن نادیده نگرفتن لغزشها و برخورد تنبیهی مناسب با آن، آگاهیبخشی دینی و بازنهادن مسیر اصلاح را دنبال میکردند.
هنگام بررسی نقش نهاد وکالت در عصر غیبت صغرا، سخن از کارگزاران خائن و مدعیان دروغین وکالت، اهمیتی ویژه مییابد. از آنجا که افرادی موجه و صاحب نفوذ از این دست در میان شیعیان امامی دیده میشدند، مخالفت اینان میتوانست تعارضهایی را در جامعۀ امامیه پدید آورد. احمد الکاتب با استفاده از این نکته، با غیرواقعی نشان دادن تعداد این افراد، سعی دارد از مخالفت و نزاع اینان با متصدیان وقت منصب وکالت، هیمنهای بسازد تا ساختگی بودن اصل منصب وکالت در روزگار غیبت صغرا را نتیجه بگیرد و به تبع آن، وجود امام زمان(عج) را منکر شود. این نوشتار، بر آن است تا با واکاوی و تحلیل دادههای تاریخی، در آغاز خواننده را با اوضاع و فضای سیاسی، فرهنگی و... آن دوران آشنا سازد تا نقش این اوضاع، در بروز ادعاها و مخالفتهای مدعیان دروغین آشکار گردد. سپس در ادامه، با گونهشناسی این افراد و رفتارهایشان، از ناکارآیی ادعاها و مخالفتهای آنان در به چالش کشاندن جدی اصل منصب وکالت، پرده بردارد. همچنین با نگاهی به ادعاهای احمد الکاتب در این زمینه، درصدد پاسخگویی به ادعاهای ایشان است.