شناسایى اندیشه و سیره سیاسى هر فرد، علاوه بر آنکه نمایانگر باورها و نقش آفرینى آنها در تعیین رفتار سیاسى است، نشانگر درک درست وى از ساختار سیاسى جامعه نیز هست. اهمیت این موضوع، زمانى دوچندان است که یک شخص با توجه به جایگاه علمى، معنوى و اجتماعى، و جریان هاى فکرى و سیاسى عصر خویش، به تحلیل ساختار سیاسى پرداخته و متناسب با آن با تکیه بر اصول اعتقادى خویش، به ارائه رفتار متناسب با وضعیت سیاسى بپردازد. با توجه به وضعیت ویژه حاکمیت بنى عباس و تلاش آنان در کنترل رفتار سیاسى شیعیان و ائمّه اطهار علیهم السلام، این نوشتار با روش تحلیلى ـ توصیفى به بررسى اندیشه و رفتار سیاسى امام رضا علیه السلام در مقابل رفتارهاى سیاسى بنى عباس پرداخته است. از یافته هاى مهم این پژوهش، مى توان به تلاش امام براى برون رفت شیعه از فضاى تقیه به صورت مقطعى، طرح مسئله امامت توسط امام و تبیین عدم مشروعیت سیاسى خلفاى عباسى اشاره کرد.
چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
بررسی کنشهای رخ داده در برخی دورههای تاریخی به دلیل حساسیت آن دوره و جایگاه ویژه کنشگران دارای اهمیت است؛ زیرا میتواند الگوی مفیدی برای فهم رویدادها و ژرفا یافتن درک عمومی باشد. در این مقاله، کنشهای متظاهرانه مامون در مواجهه با امام رضا (ع) در دوران خلافت با استفاده از ظرفیتهای تحلیل گفتمان لاکلا و موفه با تاکید بر دو مفهوم اصلی زنجیره همارزی و حاشیهرانی تبیین میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد، مامون در دورههای مختلف به تناسب موقعیت از راهکارهای همارزی مانند تظاهر به تشیع، دعوت امام (ع) به مرو، پیشنهاد ولایتعهدی، باورداشت آخرالزمانی، بهکارگیری نمادهای شیعی و تطمیع استفاده کرده است. همچنین، راهکارهای حاشیهرانی مانند مهندسی روابط اجتماعی، کتمان فضایل، تضعیف جایگاه اجتماعی، تضعیف جایگاه علمی، ترور شخصیت، حصر ارتباطی، زندان، حصر خانگی، حذف فیزیکی و شهادت بهره گرفته است. روش مواجهه مامون با امام (ع) را میتوان به سه دوران بحرانی ابتدای حکومت، تثبیت حکومت و حصر فرهنگی- ارتباطی امام (ع) تقسیم کرد. با این حال، بهصورت دقیق نمیتوان هرکدام از راهکارها را به یک دوره خاص نسبت داد، اما مامون در دورههای اول و دوم بیشتر از زنجیره همارزی استفاده کرده است و هرچه به دوره سوم نزدیک میشویم، استفاده از مکانیسم حاشیهرانی بیشتر گردیده است. همچنین، گاهی بهصورت توامان از سازوکارهای برجستهسازی و حاشیهرانی استفاده شده است.
مقاله پیشرو، نقدی بر مقاله «بررسی تحلیلی تاریخنگاری روایی امامیه تا نیمه قرن پنجم» است که در شماره 64 فصلنامه تاریخ اسلام انتشار یافته است. مقاله مذکور با طرح پرسش تاریخنگاری روایی امامیه از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ میکوشد با بررسی ویژگیهای اینگونه از تاریخنگاری و واکاوی انگیزه محدثان تاریخنگار و مقایسه رویکرد آنان در گزارش رویدادهای تاریخی با دیدگاه تاریخنگاران، تحلیلی بر تاریخنگاری روایی امامیه ارائه دهد، اما به دلایل روششناختی و محتوایی به این هدف دست نیافته است. یافتههای پژوهش حاضر نشان میدهند که مقاله مذکور، به دلیل عدم ارائه تعریف دقیق از مفاهیم و صدور احکام کلی، عدم توجه به گونهشناسی منابع تاریخی و حدیثی، عدم شناسایی و جداسازی اخبار تاریخی از غیر آن، برخورد گزینشی در انتخاب اخبار برای ارائه تحلیلی کلی، گاه خلط میان کتابهای تاریخی و حدیثی و کمدقتی در مثالها و عناوین، تنها به بیان نقدهایی در باره حدیثنگاری امامیه پرداخته و از اثبات فرضیه خود بازمانده است
منابع تاریخی و حدیثی فریقین ذیل بررسی فرزندان امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام، «محسن» را یکی از فرزندان آنان شمردهاند. اما منابع عامه درباره تولد، وفات و یا شهادت محسن اختلاف نظر دارند. بسیاری از آنها ضمن برشماری ایشان در عداد اولاد حضرت علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام، صرفا به مرگ او در کودکی اشاره کرده اند. برخی از آنها نیز یا اساسا اخبار شهادت محسن را نقل نکرده و یا تحریف و حذف کرده اند. از سوی دیگر، اکثر قریب به اتفاق منابع شیعه علاوه بر ذکر نام محسن، به سقط شدنش در اثر هجوم به بیت حضرت فاطمه علیها السلام تصریح دارند و معدودی نیز وفاتش در کودکی را بدون ذکر سبب نقل کرده اند که با قول به سقط و شهادت منافات ندارد. ازآن روکه برخی از پژوهندگان معاصر ضمن گزارش اخبار متون شیعه، در اعتبار و دلالت آنها تشکیک روا داشته اند، در این مقاله، گزارش های موجود در منابع فریقین بررسی و اعتبارسنجی شده است.