برخی از مورخان، روش مسلمانان را به دو جریان اصحاب حدیث با مشخصه عقل ستیزی، و متکلمین با مشخصه عقلانیت، تقسیم بندی می کنند. این تقسیم که از جریانات فکری غیر امامی گرفته شده است، به امامیه نیز بسط داده می شود. در کتب بسیاری، محدثین شیعی چون شیخ کلینی و شیخ صدوق به عقل ستیزی متهم شده اند. در این مقاله سعی شده است تا با مراجعه به کتب این دو شخصیت مهم امامی، جایگاه عقل در نظر ایشان آشکار گردد.
از ابتدای قرن سوم و با آغاز غیبت امام دوازدهم، عالمان مذهبِ شیعه اثنیعشری، نیاز به ایجاد و نگارش آثار حدیثی، فقهی، کلامی و جز آن را احساس کردند. شکلگیری چنین آثاری، با اهداف گوناگونی همچون: گردآوری احادیث امامان شیعه، پاسخگویی به دانشمندان دیگر فرقهها و مذاهب و آگاهسازی جامعه شیعه شکل گرفت. تمرکز مقاله حاضر، بر معرفی بخشی از این آثار است که در راستای هویتبخشی به جامعه شیعه نگاشته شدهاند. برای این منظور، با واکاوی پنج متن نگاشتهشده در سدههای سوم و چهارم هجری، یعنی: المؤمن، التمحیص، صفات الشیعة، فضائل الشیعة و مصادقة الاخوان و تحلیل الگوی نگارش این آثار و چگونگی انتخاب احادیث در آنها، به این نتیجه دست یافته است که هدف نگارش این متون، نه یک گردآوری ساده، بلکه ایجاد یک هویت دینی منسجم برای شیعیان امامیه بعد از غیبت امام دوازدهم و ایجاد تمایز میان آنها به مثابه یک گروه مستقل و متفاوت با دیگر فرقههای مذهبی است. این هویت فرقهای، سه جنبه مهمّ: هویت اخلاقی، هویت اجتماعی و هویت فقهی ـ احکامی داشت
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
در اين مقاله شواهد روايي نصب الهي امام در مباحث مورد اتفاق اماميه ب ه ويژه با اشاره به روايات كتاب كافى1كلينى به عنوان منبع اصلى اعتقادى و فكرى شيعه مورد بررسي و پس از آن « نصب » و « امامت » ،« امام » قرار گرفته اند؛ ب ه اين صورت كه ابتدا مفاهيم ويژگ ي هاى امام كه م ى تواند شاهد و نشانه اى براي انتصاب الهي وى باشد بررسى شده اند. از مه مترين ويژگ ى هاى امام م ى توان به عصمت، علم، افضليت و افتراض طاعت اشاره نمود. در اين مقاله شواهد به گونه اى ذكر شده اند كه جايگاه الهى امام در انديشة شيعه ب ه صورت واضح تبيين و نشان داده شود كه نگاه شيعيان به امام ب ه عنوان حجت الهى و خليفة خداوند به گونه اى است كه نم ى تواند حاصل انتخاب فرد توسط ديگران و يا اهل حل و عقد باشد. هم چنين چنين جايگاهى نم ى تواند حاصل سير طبيعى پيشرفت معنوى بشر كه در نظرية علماى ابرار مطرح مى شود باشد