بعد ازجنگ جهانی اول و استقلال عراق از امپراتوری عثمانی، تمام حکومتهایی که در این کشور به قدرت رسیدند، بهرغم شکلها و نگرشهای مختلفشان، در پدیدآوردن مشارکتی که همه بخشهای جامعه را در بر گیرد، شکست خوردند. در این میان، شیعیان بدون توجه به جمعیت و خدماتشان در استقلال عراق، کمتر از هر گروه دیگری مورد توجه قرارگرفتند. انقلاب 1958م عبدالکریم قاسم و انجام پارهای اصلاحات از سوی وی و نیز گسترش ایدئولوژیهای غیر دینی از جمله کمونیسم، واکنش روحانیت شیعه را در پی داشت. به نظر میرسد این واکنش نقش عمدهای در احیای هویت سیاسی شیعیان عراق در این دوره و پس از آن داشته است. در این میان، جماعةالعلماء، از نخستین گروههایی است که نقش ارزندهای را در این مورد ایفا کرد. نگارنده در این پژوهش تلاش نموده تا ضمن بررسی شرایطی که منتهی به پیدایش جماعةالعلماء شد، نقش این گروه را در تحولات سیاسی جامعه شیعی عراق مورد توجه قرار دهد.
از ابتدای قرن سوم و با آغاز غیبت امام دوازدهم، عالمان مذهبِ شیعه اثنیعشری، نیاز به ایجاد و نگارش آثار حدیثی، فقهی، کلامی و جز آن را احساس کردند. شکلگیری چنین آثاری، با اهداف گوناگونی همچون: گردآوری احادیث امامان شیعه، پاسخگویی به دانشمندان دیگر فرقهها و مذاهب و آگاهسازی جامعه شیعه شکل گرفت. تمرکز مقاله حاضر، بر معرفی بخشی از این آثار است که در راستای هویتبخشی به جامعه شیعه نگاشته شدهاند. برای این منظور، با واکاوی پنج متن نگاشتهشده در سدههای سوم و چهارم هجری، یعنی: المؤمن، التمحیص، صفات الشیعة، فضائل الشیعة و مصادقة الاخوان و تحلیل الگوی نگارش این آثار و چگونگی انتخاب احادیث در آنها، به این نتیجه دست یافته است که هدف نگارش این متون، نه یک گردآوری ساده، بلکه ایجاد یک هویت دینی منسجم برای شیعیان امامیه بعد از غیبت امام دوازدهم و ایجاد تمایز میان آنها به مثابه یک گروه مستقل و متفاوت با دیگر فرقههای مذهبی است. این هویت فرقهای، سه جنبه مهمّ: هویت اخلاقی، هویت اجتماعی و هویت فقهی ـ احکامی داشت
خویشاوندی نسبی عباسیان با خاندان رسالت، پیروی از امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در برابر امویان، پیگیری خونخواهی شهیدان عاشورا، شعارهایی مانند الرضا من آل محمد و یا منصور و گزارشهایی درباره منصور و مهدی بودن فرزندان آنان، زمینهای فراهم آورده بود که عباسیان در دوره پیش از خلافت دارای گرایش شیعی و مانند کیسانیه و زیدیه از گروههای شیعی شمرده شود. همسانی و همسویی ماهیت جنبش عباسیان با این نمادهای شیعی از موضوعات شایسته پژوهش است. این مقاله با روش گردآوری دادهها و تتبع کتابخانهای و با رویکرد وصفی و تحلیلی به بررسی انتقادی ماهیت جنبش شیعی عباسیان میپردازد. این ارزیابی نیازمند سنجههایی در زمینه جایگاه اجتماعی جنبش، جایگاه دینی رهبران جنبش، رفتار رهبران عباسی، انگیزه و اهداف جنبش و دستآورد جنبش برای شیعیان است تا میزان باور و همراهی عباسیان با اندیشههای شیعی در فرآیند جنبش تا دستیابی به خلافت روشن گردد. یافتههای این پژوهش نشاندهنده آن است که همگرایی جنبش عباسیان با باورهای شیعی در یک فرآیند پنهان چرخش داشته است و گامبهگام به اندیشههای گروههای رقیب شیعه گرایش پیدا کرده است.
به دنبال استقلال عراق از امپراتوری عثمانی و تشکیل نظام سلطنتی در این کشور، شیعیان عراق نیز در موقعیت جدیدی قرار گرفتند. در زمان حکومت پادشاهی و عصر جمهوری به واسطه سیاست های دولت های حاکم بر عراق، تغییرات عمده ای در ساخت اجتماعی جامعه شیعی این کشور رخ داد که از جمله این تغییرات به افزایش روند شهری شدن این جامعه می توان اشاره نمود. تحول و دگردیسی در نمای جامعه شناختی شیعیان عراق از جمعیتی اکثرا روستایی به جمعیتی اکثرا شهری در کنار وقوع برخی از رخدادها و پدیده های سیاسی و فکری در عرصه داخل و خارج از عراق، در طی قرن بیستم، شیعیان این کشور را در موقعیت جدیدی قرار داد. واکنش شیعیان در برابر این تحولات منجر به ایجاد شرایط تازه ای گردید که فهم این شرایط در تحلیل نهایی سرنوشت جامعه شیعی عراق در قرن بیستم تاثیرگذار خواهد بود. در مقاله پیش روی تلاش گردیده تا ضمن بررسی این شرایط، تاثیرات آن بر ساختار اجتماعی و تحولات سیاسی شیعیان عراق مورد توجه قرار گیرد.
قیام 1920 یا انقلابی که به «ثوره العشرین» معروف شد، از روی دادهای مهم تاریخ معاصر عراق است. این قیام واکنشی در برابر دولت استعماری انگلستان در عراق پس از جنگ جهانی اول و تلاشی برای تأسیس دولت اسلامی مستقل شیعی یا دست کم نامتعهد به غرب بود. شیعیان این کشور، پس از «اشغال شدن» کشورشان، به رهبری مراجع و روحانیانی که بیشتر ایرانی بودند، قیام گسترده ای در برابر اشغال گران سازمان دادند. این قیام به استقلال کامل عراق نیانجامید، اما در شکست سیاست های دولت استعماری انگلیس و پیدایی نخستین حکومت ملی در عراق بسیار تأثیر گذارد. چگونگی شکل گیری این قیام و چیستیِ سرچشمه ها و پی آمدهایش و چگونگی تأثیرگذاری مراجع ایرانی ساکن عتبات در رهبری آن قیام، مهم ترین مسائل مطرح در این مقاله اند. اینکه کم تجربگی سیاسی محلی در این قیام و چیرگی گستردۀ بریتانیا بر سیاست های منطقه، به ناتوانی و عقیم ماندن قیام انجامید، مفروض است.