این نوشتار،به منظور تحلیل ماهیت اختلاف اهل سنت با امامیه درباره«رجعت» به رشته تحریر درآمد.مفهوم اصطلاحی رجعت سه معنا دربر دارد:1.امکان احیای اموات؛2.بازگشت گروهی از صاحبان ایمان خالص و گروهی از کافران محض به دنیا در آستانه قیامت و وقوع جنگ میان آنها؛3.پایان یافتن دنیا با پیروزی مؤمنان صالح.بیشتر علمای امامیه اجزای سهگانه معنای رجعت را پذیرفتهاند،ولی گروهی از آنها جزء دوم معنای رجعت را مردود شمرده و در عوض،ظهور دولت حقه را پذیرفتهاند.دلائل معتقدان به رجعت متفاوت است؛برخی از بزرگان امامیه رجعت را به اجماع علمای امامیه مستند ساختهاند.در بعضی تعبیرها نیز،رجعت دارای خاستگاه قرآنی دانسته شده است.بعضی نیز گوناگونی و فراوانی روایات در زمینه را سبب اعتقاد به آنها دانستهاند. اما عالمان اهل سنت،اعتقاد به رجعت را بدعت در دین دانسته و بدون در نظر گرفتن اجزا و سطوح سهگانه معنایی در مفهوم«رجعت» تعیین دقیق موضوع نزاع،این اعتقاد امامیه را از تأثیرگذاریهای یهود بر آنان دانستهاند.آنچه مسلم است این که امامیه و اهل سنت رد دو جزء اول و سوم معنای رجعت اتفاق نظر دارند؛زیرا این دو جزء بدون هیچگونه تأویلی به ظاهر آیات قرآن مستند است.بر این اساس،اختلاف تنها در جزء دوم معنای یاد شده است و چون اصل چنین امری از نظر عقل و به استناد وجود نمونههایی از آن در امتهای گذشته محال نیست،نمیتوان آن را بدعت شمرد.بهویژه با توجه به اینکه برخی آیات قرآن ظرفیت چنین معنایی را دارد.البته امامیه رجعت را ضروری مذهب میداند و نه از اصول دین؛پس این اختلاف آنچنان دامنهدار و ژوف نیست که گروهی،دیگران را به سبب آن بدعتگذار و یهودی پندارند.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.