ابن ابي عقيل به عنوان فقيهي تأثيرگذار در ميان اماميه، آثاري را بر جاي نهاد که پس از گذشت چند سده، به عنوان نوشته هايي « قديم » فقط قابل قرائت بود. در حالي که اطلاعات روشني درباره ي بافت موضعگيري ها و نيز گفتمان عصر تأليف در دست نبوده است. از همين روست که کاستي روشني در فهم دقيق انديشه ي فقهي وي ديده مي شود و اين نکته نه تنها در سده هاي اخير که درباره ي حليان سده هاي ميانه اسلامي نيز صادق است. در اين پژوهش کوشش شده است تا با استفاده از تعلق مکتبي ابن ابي عقيل به مکتب متکلمان امامي (2) نيمه ي نخست سده ي 4ق، زمينه اي براي تحليل موضعگيري بازمانده و بازسازي انديشه هاي اساسي ابن ابي عقيل فراهم شود. فقه مکتب متکلمان و از جمله فقه ابن ابي عقيل با فقه متقدم معتزله در مباني انديشه قرابتي بسيار دارد. گسترش کاربرد ظواهر کتاب و باور به عدم حجيت خبر واحد، مشخصه ي برخورد او با ادله ي نقلي است. او با قياس. سخت مخالفت دارد و وجه بارز عقلگرايي در فقه او و همفکرانش، محدود کردن دامنه ي نص. افزودن دامنه ي « اصول عقلي » و در نتيجه کاستن از دامنه ي موضوعاتي است که شريعت نسبت به آن حکم کرده است.