نویسنده در این مقاله، سلسله مقالات «توحید از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه» را ـ که در شماره های 4 و 5 و 6 سفینه منتشر شد ـ بررسی و واکاوی کرده است. امکان معرفت خدا، عدم سنخیت خالق و مخلوق، اشتراک لفظی و قرابت برخی از دیدگاههای نویسنده مقالات یاد شده با فلاسفه، محورهای اصلی نوشتار حاضر است.

منابع مشابه بیشتر ...

58e8fd66307aa.jpg

بررسی تطبیقی سنخیت علی و معلولی در الهیات صدرایی و الهیات تفکیکی

محمد مهدی مشکاتی, بهناز طبیبیان

یکی از مباحث مناقشه‌ برانگیز بین الهیات صدرایی و الهیات تفکیکی، اصل سنخیت بین علت و معلول است. تردیدی نیست که هر معلولی از هر علتی به وجود نمی‌آید و حتی میان پدیده‌های متعاقب یا متقارن هم همیشه رابطه علیت برقرار نیست؛ بلکه علیت رابطه‌ای است خاص، میان موجودات معینی و به دیگر سخن، باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به سنخیت بین علت و معلول تعبیر می‌شود. چون علت هستی بخش، وجود معلول را افاضه می‌کند و به تعبیر مسامحی به معلول خویش وجود می‌دهد، باید خودش وجود مزبور را داشته باشد تا به معلولش اعطا کند و اگر فاقد آن باشد، نمی‌تواند افاضه کند: « معطی الشئ لا یکون فاقدا له» و با توجه به اینکه با اعطای وجود به معلول چیزی از خودش کاسته نمی‌شود، روشن می‌گردد که وجود مزبور را به صورت کامل‌تری دارد؛ به گونه‌ای که وجود معلول شعاع و پرتوی از آن محسوب می‌شود. اصحاب تفکیک پذیرفتن اصل سنخیت را مستلزم تالی‌های فاسدی؛ از جمله نفی توحید، اجتماع نقیضین و...می‌دانند، بنابراین، آن را انکار می‌نمایند. در این نوشتار به بررسی تطبیقی این دو دیدگاه و موارد تقابل آنها با یکدیگر پرداخته‌ایم.یکی از مباحث مناقشه‌ برانگیز بین الهیات صدرایی و الهیات تفکیکی، اصل سنخیت بین علت و معلول است. تردیدی نیست که هر معلولی از هر علتی به وجود نمی‌آید و حتی میان پدیده‌های متعاقب یا متقارن هم همیشه رابطه علیت برقرار نیست؛ بلکه علیت رابطه‌ای است خاص، میان موجودات معینی و به دیگر سخن، باید میان علت و معلول مناسبت خاصی وجود داشته باشد که از آن به سنخیت بین علت و معلول تعبیر می‌شود. چون علت هستی بخش، وجود معلول را افاضه می‌کند و به تعبیر مسامحی به معلول خویش وجود می‌دهد، باید خودش وجود مزبور را داشته باشد تا به معلولش اعطا کند و اگر فاقد آن باشد، نمی‌تواند افاضه کند: « معطی الشئ لا یکون فاقدا له» و با توجه به اینکه با اعطای وجود به معلول چیزی از خودش کاسته نمی‌شود، روشن می‌گردد که وجود مزبور را به صورت کامل‌تری دارد؛ به گونه‌ای که وجود معلول شعاع و پرتوی از آن محسوب می‌شود. اصحاب تفکیک پذیرفتن اصل سنخیت را مستلزم تالی‌های فاسدی؛ از جمله نفی توحید، اجتماع نقیضین و...می‌دانند، بنابراین، آن را انکار می‌نمایند. در این نوشتار به بررسی تطبیقی این دو دیدگاه و موارد تقابل آنها با یکدیگر پرداخته‌ایم.