قانون مدنی در مواد 454 و 455 به بیان وضعیت تصرفات «من علیه الخیار» پرداخته، مسئله را در دو فرض متفاوت بیان داشته است. در بخش اول این دو ماده، به عنوان قاعده کلی، همه تصرفاتی که در زمان وجود خیار واقع شده را صحیح دانسته، فسخ بعدی عقد را نیز در سرنوشت این تصرفات بی اثر اعلام کرده است. قانونگذار در ذیل مواد 454 و 455، به بیان حکم مسئله در فرض وجود شرط عدم تصرف پرداخته، به بطلان تصرفات مشروط علیه حکم داده است. تعقید عبارتی مواد از یک سو و اختلاف نظر شدید فقها در این مسئله از سوی دیگر، باعث شده است تعیین مبنای منتخب قانون مدنی با دشواری روبرو باشد. آنچه از مجموع مواد مرتبط با این موضوع در قانون مدنی و نیز پیشینه فقهی مسئله برمی آید اینکه قانون مدنی در مسئله تصرفات من علیه الخیار، از دیدگاه فقیهانی تبعیت کرده است که میان خیارات قانونی و خیارات قراردادی تفکیک نموده، معتقدند فقط در قسم اخیر که به طور ضمنی بر من علیه الخیار شرط عدم تصرف یا شرط ابقای عین شده، تصرفات غیر ذوالخیار، غیر نافذ است؛ بنابراین دیدگاه حقوقدانانی که معتقدند در بیع شرط، تصرف من علیه الخیار نافذ است و در صورت اعمال فسخ، تصرف غیرنافذ می گردد، با دیدگاه منتخب قانون مدنی سازگار نیست.

منابع مشابه بیشتر ...

587b3bab18911.png

خیار تعذر تسلیم در فقه امامیه

عبدالحسین شیروی

شهید اول در لمعه « خیار تعذر تسلیم » را برای اولین بار در عداد سایر خیارات و به عنوان دوازدهمین خیار مطرح کرده است. فقهای بعدی از این ابتکار شهیدی آنچنان که باید استقبال نکردند و این خیار همچنان مهجور باقی ماند و مانند سایر خیارات به طور مستقل مورد بررسی و تحلیل قرار نگرفت، با این حال استناد به آن در موارد پراکنده ادامه پیدا کرد. این مقاله درصدد است بیان نماید که در چه مواردی در فقه امامیه به خیار تعذر تسلیم استناد شده است؟ چرا تأثیر تعذر تسلیم باعث ایجاد حق فسخ برای طرف دیگر شده و به انفساخ عقد منجر نمی شود؟ و آیا خیار تعذر تسلیم یک خیار مستقل در عرض سایر خیارات است یا اینکه خیار تعذر تسلیم به سایر خیارات بر می گردد؟

58708247b1e8e.png

حق فسخ عقد در صورت خودداری از تسلیم عوض در فقه امامیه

عبدالحسین شیروی

چنان چه در عقود معوض یکی از طرفین از تسلیم عوض یا معوض خودداری کند، این موضوع مطرح می‌شود که آیا طرف دیگر می‌تواند صرفا به دلیل عدم تسلیم عوض، عقد مزبور را فسخ کند؟ بیشتر فقهای امامیه یا متعرض این مسأله نشده‌اند یا تنها الزام طرف به تسلیم را مطرح کرده‌اند. فقهای قائل به حق فسخ به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند: گروهی که حق فسخ را تنها پس از تعذر الزام پذیرفته‌اند و گروهی دیگر که حق فسخ و الزام را در ردیف یکدیگر قرار داده و به طرف اجازه داده‌اند متعهد را به تسلیم الزام یا عقد را فسخ کند. در این مقاله ضمن بیان دیدگاه‌های فقهای امامیه درباره حق فسخ در صورت امتناع از تسلیم، در عقودی مانند بیع، اجاره، مزارعه، مساقات و صلح، به این موضوع پرداخته شده که تا چه حد امکان فسخ به عنوان یک قاعده مدنظر بوده است.