در تاریخ اسلام تقریبا همهء سلاسل صوفیه بجز یکی که نقشبندیه باشد خود را به مقام ولایت کلیه حضرت علی(ع)منتسب میدانند و معتقدند که این رشتهها بواسطه ائمه اطهار به مصدر ولایت علی(ع)میرسد.با توجه به اینکه اصرار در این انتساب به خصوص در ایامی که تشیع قدرت و ظهور ظاهری نداشته،مثل دوره سلجوقیان،جهتی جز اظهار ارادت معنوی و اخذ طریقت از آن حضرت ندارد.این مطلب حتی اگر مورد انکار یا چون و چرای بعضی مورخان هم باشد از نظر ما هوی قابل تأمل و توجه است و مقدمهای است اولا برای بحث در معنای حقیقی تصوف و ارتباط و بلکه اتحاد آن با حقیقت تشیع.ارتباطی که پس از اواخر دوره صفویه به فراموشی سپرده شد. با اینکه خود ظهور سلسله صفویه که در واقع از سلاسل صوفیه است شاهد صدقی است بر اینکه به محض آنکه تصوف قدرت یافته تشیع را نیز ترویح کرده است.و ثانیا یافتن معنای حقیقی تشیع که در طی تاریخ مغلوب جهات فقهی و کلامی خود گردیده است.در این گفتار هم تصوف علوی توصیف ما هوی میشود و هم از جهت تاریخی شواهد صدق این نظر ذکر میگردد.
با رحلت رسول خدا، توجه به رویکرد صلحمحورِ آن حضرت به منظور حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کمتر شد. اما با شروع خلافت امیرالمؤمنین و التزام عملی ایشان به قرآن و سنت پیامبر، توجه به این امر نیز رنگی تازه به خود گرفت. مروری بر عملکرد امام در دوران کوتاه خلافت ایشان و مطالعة موردی جنگ جمل، بر پایة کهنترین متون تاریخی، براین امر گواه است. بر این اساس، پرسش پژوهش حاضر آن است که چه مستندات تاریخیای از نحوة عملکرد امام علی در وقایع پیرامون جنگ جمل وجود دارند که با بهرهگیری از آنها بتوان بر توجه آن حضرت به حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان با رویکردی صلحمحور صحه گذارد؟ نتیجة این پژوهش توصیفی - تحلیلی، آن است که ایشان با محوریت جلوگیری از ایجاد افتراق در جامعه، ضمن شفافسازی اوضاع برای مردم و فرستادن نمایندگانی نزد فتنهانگیزان، با رویکردی صلحطلب کوشیدند تا از منتهی شدن فتنه به جنگ جلوگیری نمایند. همانطورکه پس از اتمام نبرد، با پرهیز از خشونت و رفتار دینمحور با بازماندگان، عدممماشات در امور جامعة اسلامی (انتخاب حکمران) و نوشتن نامه و تشریح وقایع برای مردم کوفه و مدینه، در حفظ انسجام جامعة اسلامی و اتحاد مسلمانان کوششی حداکثری داشتند.
صحابهنگاری که به طور جدی از قرن سوم هجری آغاز گشت، با ورود اسلام به سایر سرزمینهای اسلامی راه یافت؛ زیرا صحابهنگاران، اصحاب را واسطه میان پیامبر و امت و نیز آشنایان به سنت و سیره رسول خدا میپنداشتند. اما صحابهنگاریهایی که در مناطق مختلف تدوین شد، تحتتأثیر جریانات فکری ـ سیاسی، شکلهای مختلفی به خویش گرفت و علاوه بر کمیت و حجم، در محتوا و روایات این آثار، تأثیرات بسزایی برجای نهاد. این جریانات فکری ـ سیاسی، سبب گشت تا صحابهنگاران در پی حل، پاسخگویی و یا مقابله با این تفکرات، روایاتی را از اصحاب انعکاس دهند، که در جهت تأیید ایدئولوژی مورد توافق خویش و یا در راستای حاشیهرانی گفتمانهای نامطلوب جامعه باشد. پژوهش پیش روی، تلاش خواهد کرد تا شیوة بازیابی الاستیعاب در ترجمه خلفای نخستین را تحلیل کند تا نشان دهد که اگرچه این کتاب، به بازتاب همان روایات سدههای نخست هجری میپردازد، گزینش، چینش و چگونگی کاربرد واژگان آن در جهت طرد و یا برجستهسازی برخی از اصحاب شکل گرفته است تا به فرآیند سیاسی ـ مذهبی زمانه پاسخ قاطعی دهد و یا در جهت تأیید این فرآیندها و ایدئولوژیها حرکت نماید.