سنایی از جمله شعرای بزرگ زبان فارسی است که از معتقدات کلامی و دینی بیشتری در آثار خود بهره برده است.باوجود تسلط مذاهب اهل سنت همچون اشاعره و حنفیه،در زمان و محیط زندگی سنایی،باورها کلامی شیعه در آثار این حکیم بازتاب گستردهای دارد؛بهگونهای که بسیاری از اصول اعتقادی این گروه را با اشراف کامل،در کنار برخی از اصول اعتقادی دیگر فرق ذکر کرده و از آنها به عنوان حقایق کلامی و دینی دفاع نموده است.این مقاله در پیآن است که نشان دهد سنایی در ضمن اشعار عرفانی و دینی خود،به بحثهای کلامی،بهویژه کلام شیعه بهطور گسترده،پرداخته است و در بسیاری از موارد آن را بر معتقدات دیگر فرقهها ترجیح میدهد.برای همین منظور،ابتدا بحث توحید،که در آن با رد«رؤیت»و گرایش به تأویل و باطن قرآن،از اصول اعتقادی اشاعره دور و به باورهای شیعه نزدیک میگردد،مطرح شده است.پس از آن،موضوع«امامت»،که در آن با ذکر دلایل عقلی و نقلی ولایت و جانشینی علی(ع)را از پیامبر اکرم(ص)میپذیرد و نسبت به دوستان و خاندان وی تولی و نسبت به دشمنان او تبری میجوید،مورد توجه قرارا میگیرد.سپس در زمینهء ایمان که وی با تأکید بر عنصر«اقرار به عمل»،آن را همچون عنصر«تصدیق به قلب»،از ارکان اصلی تشکیل دهندهء ایمان میشمارد،سخن به میان میآید. البته در سایر زمینههای کلامی نیز نظیر عدل،لطف،معرفت الله بالله،نظام احسن و ...که حاکی از نگرش شیعی وی میباشد،با تکیه بر شواهد کافی از اشعار او و با مراجعه به منابع معتبر کلامی بحث نمودهایم تا مشخص گردد که سنایی با تحقیق و بدون هیچگونه تعصبی،همانگونه که حقایق کلامی فرقههای دیگر را میپذیرد،به حقایق مهم کلامی در نزد شیعه اقرار میکند.در حقیقت،آنچه از مباحث کلامی وی برمیآید،آن است که قصد دارد با طرح،گردآوری و ارائهء معتقدات کلامی فرقههای گوناگون،بهخصوص شیعه و اشاعره،در آثار خود،بین آن گروهها تقریب به وجود آورد.
یکی از مشهورترین بازخوانی های علی شریعتی از سنت، نظریه امت و امامت اوست. دراین مقاله تحلیل نظر شریعتی درباره امامت نسبت این نظریه از سویی با آراء متکلمان متقدم شیعه و سنت کلامی این مذهب و از سوی دیگر با نظریه دیکتاتوری پرولتاریا در مارکسیسم سنجیده شده و سپس به بررسی و ارزیابی تلاش علی شریعتی برای بازخوانی مفهوم امامت نیز پرداخته است.