در این مقاله به بررسی نظریه معرفت یا کیفیت ادراک از دیدگاه مکتب تفکیک و مقایسهاش با دیدگاههای کلامی و فلسفی پرداخته، و نشان داده شده است به رغم ادعایی که شده، این مکتب در زمینه ادراک علمی و عقلی، روش و محتوایی غیر از سایر مکاتب ندارد. صاحبان این مکتب، از سویی بر اساس ادله عقلی و نقلی، نفس را مغایر با عقل و حقیقتی غیرمجرد و فاقد کمال میدانند؛ به گونهای که در فرایند ادراک، نقشی ایفا نمیکند و از سوی دیگر، به استناد برخی ادله عقلی و نقلی، علم و عقل را دو حقیقت نورانی مجرد تلقی میکنند که در جریان تعلم و تعقل، نور معرفت را به نفس میتابانند تا نفس در پرتو آن، اشیا و حقایق را درک کند؛ بنابراین، گاهی به نظریات کلامی نزدیک، و گاهی به آرای فلسفی متمایل شدهاند. به هر حال، در این مقاله نشان دادهایم که مرز قاطعی بین تعقل فلسفی و کلامی و آنچه در مکتب تفکیک تحت عنوان تعقل دینی یا نوری مطرح شده نمیتوان قائل شد.
مکتب تفکيک با اين انگيزه طراحی و ارائه شده است كه شناخت حقایق و معارف دينی را به دور از التقاط فلسفی و عرفانی، با شيوهای دينی ممكن نمايد و تأويلها و تفاسيری را كه ظواهر شريعت از پذيرش آن ابا دارد، از روند فهم دينی كنار نهد و بر اين ادعاست كه با اين روش ميتوان به حقایق دينی كه سعادت حقيقی ما در گرو علم به آن است، دست يافت. يکی از کليدیترين مسائل در اين مکتب، مباحث هستی شناسی آن است و ميتوان ادعا کرد که در مکتب تفکيک مباحث هستی شناسی دروازه ورود به مباحث معرفت شناسی است. در اين مقاله آراء ومبانی هستی شناسی مکتب تفکيک مورد کاوش قرار گرفته است و نشان داده شده که اکثر مطالب آنان در باب هستیشناسی با نگاه بدبینانه به حکمت متعالیه وبرای انکار دیدگاههایاین فلسفه پایهریزی شده و براین اساس برخی مبانیاین مکتب توجیه معقولی ندارد و حتی نمیتوان آن مطالب را مبتنی بر روایات دانست. البته از آنجایی که بین مؤسسان و شارحان این مکتب اختلافاتی وجود دارد تأکید ما در این تحقیق بیشتر بر مؤسسان این مکتب است.
در این مقاله به بررسی نظریة معرفت یا کیفیت ادراک از دیدگاه مکتب تفکیک و مقایسهاش با دیدگاههای کلامی و فلسفی پرداخته، و نشان داده شده است به رغم ادعایی که شده، این مکتب در زمینة ادراک علمی و عقلی، روش و محتوایی غیر از سایر مکاتب ندارد. صاحبان این مکتب، از سویی بر اساس ادلة عقلی و نقلی، نفس را مغایر با عقل و حقیقتی غیرمجرد و فاقد کمال میدانند؛ به گونهای که در فرایند ادراک، نقشی ایفا نمیکند و از سوی دیگر، به استناد برخی ادلة عقلی و نقلی، علم و عقل را دو حقیقت نورانی مجرد تلقی میکنند که در جریان تعلم و تعقل، نور معرفت را به نفس میتابانند تا نفس در پرتو آن، اشیا و حقایق را درک کند؛ بنابراین، گاهی به نظریات کلامی نزدیک، و گاهی به آرای فلسفی متمایل شدهاند. به هر حال، در این مقاله نشان دادهایم که مرز قاطعی بین تعقل فلسفی و کلامی و آنچه در مکتب تفکیک تحت عنوان تعقل دینی یا نوری مطرح شده نمیتوان قائل شد.