عاشورا به عنوان عنصر هویتساز شیعه در طول تاریخ در کانون توجه نویسندگان بوده است؛ در عصر قاجار، با توجه به گرایشهای مذهبی حاکم بر این دوره بیش از گذشته به آن اهتمام شد. این پژوهش با این پیشفرض که متون نوشتهشده در هر جامعهای انعکاسدهنده وضعیت فرهنگی آن جامعه است، با رویکردی متنپژوهانه و روشی توصیفیتحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش است که: رویکرد مورخان این دوره به عاشورا چه بوده و به چه دلیل به وجود آمده است؟ نتیجه این پژوهش آن است که مورخان این دوره متأثر از فضای حاکم بر جامعه، بهویژه دهههای ابتدایی عصر قاجار و جنگهای ایران و روس، رویکردی حماسی در پیش گرفتند و در دهههای بعد به سبب همسویی با حاکمیت و باور عمومی، بسیاری از گزارشها به پُررنگکردن عواطف و احساسات اختصاص داشت و با نگاهی بهدور از تفکر و مملو از توجه به نظم و شکوه ظاهری، نوعی جبر محتوم که در همه امور از جمله واقعه عاشورا وجود دارد، بیان شده است.
در تاریخ سده های میانه، سرزمین های خلافت عباسی با جنبشی دینی، اجتماعی، فلسفی و سیاسی روبه رو شدند که از نظر قدرت سیاسی رقیب دستگاه خلافت بغداد گردید. اسماعیلیان؛ یعنی معتقدان به امامت اسماعیل بن جعفرu، پس از مبارزه ای طولانی در نقاط مختلف جهان اسلام، با تشکیل حکومت فاطمیان در شمال آفریقا به سلطه سیاسی دست یافتند و در سال 297 هجری به طور رسمی خلافت خود را آغاز کردند. این مقاله با تکیه بر درکی از مفهوم عینیت تاریخی و با نقد درونی و بیرونیِ گزارش های مورخان ساکن سرزمین های شرقی خلافت عباسی را که تحت سیطره سیاسی و عقیدتی عباسیان بودند نشان داده است گرایش های سیاسی و عقیدتی، مکان رشد و نمو و هویت فردی و خانوادگی مورخان بر گزارش های آنان از حکومت فاطمیان تأثیر گذاشته و باعث بدبینی عمومی نسبت به فاطمیان شده است.