زبان و ادبيات فارسى، به دليل ارتباط مستقيمى كه برخى از شاعران با مراكز قدرت سياسى روزگار خود داشتهاند، تقريباً آينه بازتاب دهنده باورهاى رايج و رسمىاى است كه با محوريت اعتقادات اهل سنّت و جماعتْ همراه بوده است. هر چند چهرههاى درخشان ادب فارسى با وجود گرايش مذهبى به اهل سنّت در گرامىداشت و شأن خاندان مصطفوى (اهل بيت عليهم السلام) كوتاهى نكردهاند، امّا به هر روى، مباحث فقهى و كلامى مورد توجّه شاعران، بر پايههاى باور مذهبى شكل گرفتهاند. كتاب نقض- كه نويسنده مخلص و پاكاعتقاد آن، به دفاع از باورهاى آيين تشيّع پرداخته است-، يادآور روزگارى است كه رويارويىها و چالشهاى مذهبى، به اوج خود مىرسند (قرن ششم هجرى) كه در طول سدههاى پس از تأليف، با وجود اهميتش، كمتر مورد توجّه واقع شده است. مقاله حاضر، كوششى مختصر است در معرّفى سبك و ساختار و ارزشهاى ادبى اين كتاب مستطاب كه مىتواند پايهاى براى پرداختن به «ادبيات شيعى» باشد.