نبردهای بین امپراتوری عثمانی و سلطنت صفوی پیرامون شهرهای شیعی عراق و ایروان در زمان سلطان مراد چهارم و ده سال کوشش و کشاکش در جهت استیلای نظامی و سیاسی بر عراق عرب و ایروان بین شاهان صفوی و سلاطین عثمانی، بخش مختصر، اما قابل توجه در فراز و فرود روابط عثمانی وصفوی محسوب می شود. در این زمان است که صفویان هیچ تلاشی برای بازگرداندن گستره دولت خود بر حوزه شهرهای شیعی عراق انجام نمی دهند و حتی حاضر به پذیرش صلحی می شوند که منافع رقیب در آن لحاظ شده است. در این میان، جامعه شیعیان هزینه منفعت طلبی اقتصادی ـ نظامی مراد چهارم در بسط ثغور شرقی و عافیت طلبی و راحت انگاری شاه صفی را با خون خود و از دست دادن شهرهای مقدسشان پرداخت می نمایند. ابتکار عمل معاهده زهاب توسط عثمانی، حرکت نظامی سلطان مراد را در بستر سیاسی تثبیت نمود و با حذف عتبات عالیات و انضمام رسمی عراق عرب به عثمانی، در بستر ایدئولوژیک نیز برای صفویه خسارت به بار آورد. و در نگاه اقتصادی، علاوه بر خروج مسیرهای تجاری غربی ایران از کنترل صفویه، منافع عثمانی را در تسلط بر منابع اقتصادی شیعیان عراق تضمین نمود. نظریه تعدادی از مستشرقان همچون برناردلوئیس و رودی مته نیز پیرامون عدم لحاظ جنبه مذهبی و ایدئولوژیک شهرهای مقدس عراق برای شیعیان، قابل تصحیح و تکمیل است.
ثبات حکومت شاهرخ میرزا بر متصرفات وسیع تیمور در ایران، مقتضی رابطه سیاسی - فرهنگی با عثمانی برای جلوگیری از نافرمانی ترکمنان آققویونلو و قراقویونلو و کنترل جنگ قدرت بین نوادگان تیمور در غرب ایران و عراق عرب بود. فراتر از چهار دهه رابطه حسنه تا مرگ شاهرخ (850 ق، باعث مهاجرت علمی دانشمندان عثمانی به ایران و انتقال سنتهای مدارس ایرانی به دیار عثمانی، در بازگشت آنها شد. هرچند این داد و ستد علمی بین دو کشور، تا پایان دولت سلطان حسین بایقرا در هرات نیز ادامه داشت، برافتادن حکومتهای باثبات و روی کار آمدن صفویان، کوچ عدهای دیگر از عالمان غیرشیعی به سرزمین عثمانی را باعث گشت. پادشاهان عثمانی نیز در قالب حمایت از آنها، از این فرصت برای انتقال علوم و سنن مدارس ایرانی و تشکیل دوره علوم عثمانی بهره گرفتند. امپراتوری عثمانی از این مهاجران، در مقامهایی نظیر طبیب خاص، قاضی عساکر و معلم مدارس، استفاده کرد و آنها را به سراسر عثمانی گسیل داشت. در این میان، صفویان نیز با جذب و استقبال از دانشمندان شیعی همچون شیخ بهاءالدین عاملی و علی بن هلال کرکی با جامعیت علوم عقلی و نقلی، به ترویج علوم در قلمرو صفویه اقدام نمودند.
شکلگیری نگارش تاریخ زیدیان ایران، در حاشیه آثار فقهی و کلامی و در قالب تکنگاریهایی پیرامون تبیین قیام امامان زیدی به ظهور رسید. این نوع تاریخنگاری، شخصیت محور و با سیطره نگاه کلامی به گذشته و تلفیقی از مکتب عراق و حجاز بود. سپس در زمان یحیی بن حسین رسی، گردش در تاریخنگاری زیدیه یمن باعث شد شکل نگارش تاریخ زیدیان ایران به سیرهنگاری متحول شود. این سیرهنگاری که مرتبط با بحثهای فقهی نگاشته میشد، تنها به حوادث بعدازامامت ائمه زیدیه می پرداخت. در چنین سیرهنگاری و حتی طبقات نگاری که بعدا از تلفیق دو سنت سیره و تکنگاری شکل گرفت؛ یک نوع قومیتگرائی در تاریخنگاری، مبتنی بر افضلیت امامان زیدی و همزمان نفی بقیه مکاتب ازجمله امامیه قابل مشاهده است. در جنبه نفی تاریخ امامیه، میتوان از: الدعامه، المحیط فی تثبی الامامه یا العقد الثمین فی تبیین الائمه الزیدیه نگارش یحیی بن حسین و عبدالله بن حمزه زیدی یاد کرد. بر این اساس بعید نیست وجود جریانات کلامی و ناپیوستگی در ذکر رویدادهای تاریخی، خصوصیت بارز طبقات نگاری زیدیه قلمداد شود که در کتابهای المصابیح و الافاده فی الائمه الساده نیز نمود یافته است از سویی دیگر، زیدیان ایران نیز بواسطه مهاجرت و انتقال آثار مکتوب، درتجدید حیات تاریخی زیدیان یمن موثر گشتند. نظرات برخی از مستشرقین در این راستا قابل بررسی است.