با گذشت بیش از پنج دهه از استقلال آفریقا، زنان همچنان غایب بزرگ زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه به شمار می روند. البته این امر بدین مفهوم نیست که آنها در آن زمینه ها تلاش نمی کنند، بلکه از نظر عرف و قانون، اجاره حضور فعالانه در جامعه، برخورداری از حق مالکیت و ارث در برخی نقاط و فرهنگ ها از انها سلب شده است. خوشبختانه مبارزه در راه برابری حقوق زنان نه تنها در کشورهای اسلامی آفریقا، بلکه در بسیاری از جوامع دیگر همواره رنگ دینی و مذهبی گرفته و از آن منظر مورد استقبال قرار گرفته است. از این رو، طرح ادعای مغایرت این گونه فعالیت ها با آموزه های دینی منصفانه نیست. متاسفانه چون برخی از علاقه مندان به تلاش های دینی در آفریقا شناختی از جنبش های نوین دینی ندارند،با تکیه بر معلومات ناکافی پیشین خود از جنبش ها، بر این باورند که «جنبش زنان» در آفریقا وجود نداشته و یا امری غیر دینی محسوب می گردد. این نتیجه گیری غلط یا به دلیل عدم رضایت آن تحلیلگران از لاش های دینی زنان و یا به دلیل کند بودن پیبشرفت آن تلاش هاست.
دوره فاطمیان از دورههای برجسته تاریخ اسلام است که با توجه به گستره زمانی و وسعت قلمرو حکومتی سزاوار تحقیقات جدی و جدید است. حکومت دویستسالهشان بر مصر و تأثیرگذاریشان بر تمدن اسلامی به خودی خود کافی است که آنها را شایسته چنین امعان نظری کند. تحقیق حاضر با هدف شناخت اقدامات عملی فاطمیان مصر در راستای کمک به ایجاد تمدن اسلامی انجام شده است. بدین منظور اقدامات عملی خلفای فاطمی، که از مظاهر تمدنساز محسوب میشود، نظیر مناسبات ایشان با قدرتهای همجوار، ساخت و ایجاد مراکز علمی و کتابخانهها، تشکیل کرسیهای علمی در قالب دارالحکمهها و دارالعلمها و فعالیتهای دیگر نظیر ترجمه و تألیف کتب بررسی شده است. پژوهش حاضر به روش توصیفیتحلیلی با استناد به منابع تاریخی و دست اول بر این نکته نیز تأکید میکند که فاطمیان در دوره حکومت بر مصر توانستند به دلیل اقتضائات سیاسیاجتماعی در جهت آرمانهای آزادیخواهانهشان و در راستای کمک به تمدنسازی مسلمانان سیاست تسامحگرایانهای را در پیش بگیرند. اتخاذ این رویکرد و سیاست تساهل و تسامح در برابر ادیان و مذاهب دیگر به میزان چشمگیری در شکلگیری تمدن اسلامی قرون سوم و چهارم، که از آن به دوران طلایی تمدن اسلامی یاد میشود، تأثیرگذار بوده و چون مناسبات این دولت با دولتهای همجوار و همزمان در این تأثیرگذاری و نقش آنان در شکوفایی فرهنگ و تمدن و رواداری مذهبی تأثیر داشته است، این محور نیز در آغاز نوشتار بررسی میشود.
امارات متحده عربی کشوری مسلمان در جنوب غرب آسیا به شمار میآید که شانزده درصد از جمعیت آن شیعه است. چند دیدگاه متفاوت درباره پیشینه پیدایش شیعه در امارات، وجود دارد. برخی بر این باورند که پیشینه تشیع در امارات، به قبیله بحارنه برمیگردد که ممکن است در حدود سیصد سال پیش، با قبول مذهب تشیع از قبایل نعین به وجود آمده باشد؛ برخی دیگر معتقدند شیعیان این کشور، از ساکنان اصلی و بومیان ناحیه هستند و برخی دیگر اعتقاد دارند ورود شیعه به امارات، با اوج صنعت صید مروارید در این کشور و ورود بازرگانان ایرانی و هندی به آنجا همراه بوده که دور از انتظار نیست. همچنین میتوان از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز به عنوان عاملی مهم، در گرایش مردم این کشور به مذهب تشیع یاد کرد. بررسی جامعه شیعیان امارات متحده عربی از لحاظ سیاسی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی، از مهمترین دغدغههای این مقاله است.
سازمان های غیردولتی آفریقایی با حمایت اتحادیه آفریقا و برخی سازمان های بین المللی تلاش خود را در دهه اخیر افزایش داده، درصددند در الگوی جدید توسعه، کارآیی و کارآمدی، پاسخگویی، شفافیت، نهادینه ساختن تنوع و تکثر و نظم را ارائه دهند و به تدریج مردم سالاری و شایسته پروری را در مردم نهادینه کنند. در دو دهه اخیر، جوامع آفریقایی با پذیرش شیوه تعدد احزاب و کاسته شدن از هیجان های قبیله گرایی اوایل دوران استقلال، غیرایدئولوژیک شدن جوامع و مسلط شدن گفتمان، ضرورت پیشرفت و توسعه، و جایگزینی تدریجی مردم سالاری، شاهد نوعی خردمحوری در امور دولتی، اقتصادی و سیاسی بوده است که راه را برای حضور نخبگان و افراد شایسته هموار می سازد. در دو دهه پس از نود، جوامع مدنی آفریقایی به رغم محدودیت ها و وجود کانون های مقاومت، از رشد، تنوع و پویایی نسبتاً چشمگیری برخوردار شده و راه پیشرفت را، به کندی اما پیوسته، طی کرده اند؛ اگرچه علی رغم شکل گرفتن و رشد سازمان های غیردولتی و جوامع مدنی در آفریقا، هنوز شهرنشینی و مردم سالاری نهادینه نشده و چه بسا آن آتش آگاهی به اندک باد مخالفی فرو کاسته، به سردی گراید. در این امر، علاوه بر بی مهری سیاستمداران، باید به بی توجهی و بی علاقگی روشنفکران آفریقایی به ارائه راه حل های موردی برای مشکلات و علاقه آن ها به مهاجرت از قاره، سستی در تولید ادبیات مناسب، نبود امکان دسترسی و مبادله آزاد اطلاعات در جوامع آفریقایی و ضعف تئوریک تلاشگران جوامع مدنی و برخی وابستگی ها به دنیای غرب اشاره کرد.