آزادي مفهومی است پر اهمیت که در ادبیات سیاسی جایگاهی بی بدیل را دارا میباشد. این مفهوم در ایران مفهومی است نوین و این در حالی است که در دین اسلام، که قرنها دین رسمی ایرانیان بوده است، برخی مبانی آزادي قابل رصد است که مبحث اختیار از آن جمله می باشد. نسبت میان اختیار و آزادي در یک رابطه سلبی- ایجابی قابل توضیح است. بدین صورت که در وجه سلبی، با نادیده گرفتن مسئله اختیار انسان، توانایی رسیدن به آزادي ناممکن است و در وجه ایجابی، لزوم قائل بودن آزادي براي انسان، نیازمند پذیرفتن اراده و اختیار است. عاملی نیز که در این میان نقش پیوند دهنده را ایفا میکند، عقل است. از این منظر، هرگونه باور به اختیار و اراده انسان بدون توجه به عقل فردي، نمیتواند منتج به حصول آزادي شود.
«عقل» و «عقلانیت» دو مبحث مبنایی در اندیشههای سیاسی فقهی و کلامی شیعه است که با تفسیر و تعبیری که از آنها به عمل میآید، زمینهساز یا باز دارنده «آزادی» است. در مکتب شیعه، فقیهان اصولگرا با طرح این دو مبحث در عین حال که از اخباریها فاصله گرفتهاند، با نگرش خاصی به تبیین مبحث «عقل» پرداختهاند که به تصلب افتادهاند. در مقابل، عموم فقیهان و بالأخص امام خمینی با پرداختن به عناصری مانند «عرف»، «سیره عقلا»، «سیره متشرعه»، «مصلحت» و «اصل اباحه» به عنوان منابع درجه دوم شریعت و ابزار مجتهد برای بازتفسیر سیال و پویای شریعت منقول (قرآن و روایات معصومان)، گفتمانی را باز سازی کردهاند که فضای فکری مناسبی برای تحقق آزادی سیاسی ایجاد میکند. مقاله حاضر با طرح این امور از دیدگاه امام خمینی کوشیده ارتباط آنها را با آزادی سیاسی توضیح دهد.
اگر مشارکت سیاسی را به معنای عام، سهیم شدن افراد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی در نظر بگیریم، با توجه به نظریههای ولایت فقیه، نوع مناسبات فرد و دولت در بحث از مشارکت سیاسی از حیث نظری، کارگزارانه (ولی ـ عامل) است. شاخصهای مورد نظر مشارکت سیاسی که در این نوشته مورد تحلیل قرار گرفته است عبارتند از: حق انتخاب کردن، حق انتخاب شدن، حق مخالفت و حق نظارت و انتقاد.