آیه 3 سوره مائده یکی از آیات مورد بحث در تفاسیر فریقین است. بررسی رویکرد مفسران در تفسیر این آیه بهروشنی بیانگر آن است که مفسران برای بازکاوی و فهم مدالیل کلام الهی از روشهای مختلفی بهرهجسته و در این زمینه از روش و الگوی مشخصی پیروی نکردهاند بلکه هرکدام براساس مبانی و اصول مورد پذیرش در نزد خود به روشی روی آوردهاند. این تحقیق با نگرش توصیفی ـ تحلیلی، به بررسی روش مفسران در تفسیر آیه اکمال در تفاسیر: التبیان، روض الجنان، البرهان و المیزان از شیعه و تفاسیر: جامع البیان، مفاتیح الغیب، روح المعانی و المنیر از اهل سنت پرداخته است. بررسیها نشانگر آن است که در میان تفاسیر فریقین تفسیر المیزان از جهت غنای مباحث و در نظر گرفتن جوانب مختلف و نقد و بررسی آنها و ارائه نظر مختار مبتنی بر آیات قرآن جایگاه ممتازی دارد.
قرآن كريم، مهمترين منبع سرشار معارف عاليه اسلام و مبانى احكام شريعت است. پيامبر اسلام (ص)، اهل بيت خويش را همسان و همسنگ قرآن دانسته، بر منزلت آنها در تفسير معارف قرآنى تأكيد مىفرمودند. شناخت روشهاى تفسيرى اهل بيت (عليهم السلام) يكى از موضوعاتى است كه در دوره اخير تفسيرپژوهان و محققان اسلامى به آن توجه كردهاند. اين پژوهه، با بررسى روايات تفسيرى پيشواى هفتم امام كاظم (ع)، به بررسى روشهاى آن حضرت در تفسير آيات مىپردازد و براى هر يك گونههايى بيان مىكند. شناخت روشهاى تفسيرى معصومان (عليهم السلام) به مفسر كمك مىكند تا در تفاسير خود، از روشهاى مورد تأييد معصومان (عليهم السلام) استفاده كند و از بى راهه رفتن در امر تفسير بپرهيزد و با روشى آشنا شود كه آنها با توجه به اقتضاى زمان از آن بهره بردهاند. پس از بررسى روشهايى كه پيشواى هفتم در تفسير قرآن به كار بردهاند، به بررسى موقعيت سياسى- اجتماعى عصر آن حضرت، پيدايش فرقهها و گرايشهاى متعدد و برداشتهاى گوناگون از آيات پرداخته شده است. امام كاظم (ع) در اين دوران، بهترين شيوه را بيان حقيقت و باطن قرآن براى جلوگيرى از انحرافات در حوزه عقيده و عمل مىدانستند و در تفسير آيات، بيشتر به تأويل و باطن قرآن مىپرداختند.
هاینس هالم و آندره جی نیومن، از شرقشناسان متوسطالقدری هستند كه به مقوله تشیع، توجه ویژهای نمودهاند و در دو اثر جداگانه در اینباره، قلمفرسایی كردهاند. هالم در كتاب تشیع، كوشیدند تا به اجمال، مذهب شیعه را از آغاز تا زمان خود از جهت مناشی، سیر تطور، غلات و فرق، معرفی و بررسی نماید و نیومن نیز در كتاب گفتمان حدیثی میان قم و بغداد، به بررسی منابع اولیه حدیثی شیعه بهویژه كتاب شریف اصول كافی و ارزیابی آنها پرداخته و مقایسهای نیز میان وضعیت دو پایگاه مهم شیعی یعنی بغداد و قم و تاثیر آنها در جمعآوری احادیث اعتقادی انجام داده است. این دو كتاب، از جهات روشی و محتوایی، قابلیت نقد جدی دارند و البته تا حدودی نیز نقد شدهاند. اما این مقاله، اهداف ضمنی مشترك پیجویی شده در این دو كتاب را بررسی میكند. با بررسی دقیق این دو كتاب كه دو فرد جداگانه نوشتهاند و مسایل و علایق متفاوتی را پیگیری نمودهاند، در مییابیم كه هر دو، علیرغم تفاوتها، در یك هدف كه البته آن هم در لابهلای سطور مستتر است، مشتركند و آن اینكه جریان عقلگرایی در شیعه و به تبع آن مرجعیت و نظام سلسله مراتبی روحانیت و «اجتهاد» را بكوبند كه انقلاب اسلامی نیز یكی از محصولات همین نظام مرجعیت است. البته هالم با استفاده از این روش كه نشان دهد اساسا رویكرد عقلگرایانه در شیعه، وام گرفته از مذاهب دیگر است و مكتب اصولی یك بدعت به شمار میآید و به مرور زمان نیز مفهوم اجتهاد، فراتر از تصور بنیانگذاران اولیه آن در آمده است و نیومن آن را بر خلاف دیدگاه بزرگان و رهبران اصلی تشیع معرفی میكند.