با رسمی شدن مذهب شیعه اثناعشری در دوره صفویه، رویه ای دوسویه در قبال قدرت در دستگاه دینی نمودار شد. هم زمان با آنکه مشروعیت بخشی به حکومت در زمره اختیارات علما قرار گرفت، با گسترش مناسک و شعایر، نقد و نفی قدرت در زمره نماد های محوری شعایر اصلی شیعه، یعنی عاشورا و محرم درآمد. نویسندگان مقاله حاضر بر اساس رهیافت کارکردگرایی دینی، این ادعا را مطرح می سازند که به نظر می رسد در یک فراگشت تاریخی، با گسترش مناسک و شعایر، مذهب شیعه از مشروعیت بخشی حکومت، به نفی آن میل کرده است. بخش عمده ای از این فراگشت، متاثر از گسترش نمادین نفی قدرت سیاسی در مناسک و شعایر دینی بوده است. پادشاهان ایرانی در طول دوره صفویه و قاجاریه در جهت افزایش قدرت خود، به گسترش مناسک شیعی روی آوردند؛ اما با اقبال مردم به این مناسک، به تدریج نقد و نفی قدرت مطلقه پادشاهی، به مثابه مهم ترین نماد شعایر شیعی درآمد.
عاشورا، بهعنوان «زمان مقدس» و کربلا، در مقام «مکان مقدس»، یکی از محوریترین باورهای شیعی است و نقشی ممتاز در تشیع دارد. رویکردهای جدیدی همچون پدیدارشناسی، امکان تصویر جدیدی از این باور رایج شیعی برای انسان معاصر فراهم میآورد. میرچا الیاده با رویکردی پدیدارشناسانه در باب مبحث ادیان، بر این نظر است که غالب باورها و آیینهای ادیان بر محور «آفرینش» و «نوزایی آفرینش» قرار دارد. اگرچه آیینهای عاشورایی، بازسازی حادثه غمبار کربلاست، مقایسه و تطبیق آنها با آیینها و جشنهای نوزایی سایر ملل، نشان میدهد که مفهوم و کارکرد و ساختاری مشابه دارند. بر همین اساس، میتوان واقعه عاشورا را «آیین نوزایی شیعه» دانست. علاوه بر این، باورها و آیینهای عاشورایی فراتر از یک منطقه است. پیش از این، پرسشهایی از این دست، سکوت یا پاسخهایی سنتی در پی میآورد؛ حال آنکه میزان اقناع پاسخهای سنتی به چنین پرسشهایی خود مورد پرسش است. دست کم بخشی از جامعه، از رویکردهای جدید و علمی، استقبال میکنند. در این مقاله کوشش شدهاست با رویکردی جدید و برون دینی، آیینها و باورهای عاشورایی بازخوانی شود. هدف پاسخ به این پرسش است: آیا از طریق بازخوانی و تعامل با سایر فرهنگهای مشابه در باب آیین نوزایی، امکان ارائه تصویری قابل مفاهمه از عاشورا برای غیرشیعیان وجود دارد؟
کتاب بستان الناظرین فی معرفه ائمه الهادین اثر محمد یوسف بیکا که در سال 1119 - 1120 نوشته شده، شرح چهل حدیثی است که نویسنده ضمن آن سعی کرده است به مسائل مختلفی که به تشیع و اعتقادات صحیح او مربوط می شود، بپردازد. در واقع، می توان آن را اثری در معرفی شیعه و ویژگی های آن دانست. نویسنده در نوشتار پیش رو، با ارائه گزارشی از کتاب، محتوای آن را در بوته بررسی قرار داده است.
مکتب تفکیک یکی از مکاتب فکری است که طی سالهای اخیر در اندیشه شیعی و حوزههای علمیه اهمیت یافته است. این مکتب اساساً بیان نظریهای معرفتشناختی و روش شناختی در خصوص چگونگی فهم متون دینی است که در آن بر تمایز سه روش معرفت دینی، یعنی نقل، فلسفه و عرفان از یکدیگر تأکید میشود. این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش است که مکتب تفکیک به چه رویکردهایی در حوزه سیاست منجر شده است. در پاسخ باید گفت مطالعه آثار بزرگان مکتب تفکیک نشان میدهد که آنها علاقه چندانی به سیاست از بُعد نظری نداشته و تالیفاتی در این باب از خود بر جای نگذاشته اند. تنها استثنا، محمدرضا حکیمی است، بیشتر آثار او دارای جنبه سیاسی و اجتماعی است. برجستگی اندیشه او توجه به قسط و عدالت اجتماعی است. در فرایند مبارزات انقلابی، رفتار سیاسی تفکیکیان در عمل، بسیار متنوع بوده است و از گوشه نشینی و حتی یافتن توجیه برای استمرار نابسامانی و ستم در دوران رژیم پیشین تا مشارکت در مبارزات سیاسی در خلال انقلاب اسلامی را در بر می گیرد