شیعیان چه پیش از قرن پنجم و چه پس از آن تا قرن دهم هجری، به طور فعال و جدی در زمینه های مختلف شرح حال نگاری (تراجم، رجال و انساب) ظاهر شدند و گاه، تراجم نویسی و شرح حال نگاری را در قالب تاریخ شهرها، مقتل و یا حتی اجازات انجام داده اند. نخستین با در تاریخ اسلام، عبیدالله بن ابی رافع، کاتب امیرالمومنین(ع)، کتابی در زمینه تراجم به «نام تسمیة من شهد مع امیرالمومنین(ع)» نوشت. پس از او، گروهی دیگر از شیعیان، مانند هشام بن سائب کلبی(م206ق) و دعبل خزاعی(م245ق) کتاب هایی در زمینه تراجم نگاشتند. در علم رجال نیز عواملی مانند جلوگیری خلفا از تدوین حدیث و همچنین، دغدغه رسیدن به احکام واقعی از راه سخنان معصومان(ع)، شیعیان را واداشت که به شناخت رجال حدیث، روی آورند. ستایش ها و نکوهش های معصومین(ع) درباره برخی از راویان، مبنای تدوین کتاب هایی با عنوان الرجال، الجرح و التعدیل و ... شد. بنابراین، چه در علم رجال و چه در علم تراجم، دانشمندان شیعه، پیش قدم و پیش کسوت بوده اند. از قرن پنجم تا دهم نیز بسیاری از دانشمندان شیعه در زمینه های تراجم، رجال و انساب درخشیدند و آثار ارزشمندی نگاشتند. نجاشی و شیخ طوسی، از مهم ترین چهره های رجالی قرن پنجم هستند که اصول رجالی شیعه را تدوین کردند به گونه ای که کتاب های رجال دوره های بعد، عموما تکمله، تهذیب و تنقیح، مختصر و یا جمع همین اصول رجال بود.
در این نوشتار، در بازخوانی و نقد دیدگاههای کلبرگ و مدرسی دربارۀ پیدایش تشیع دوازدهامامی، بر پایۀ روش تاریخی ـ کلامی و با هدف مقایسۀ دیدگاهها و بیان کاستیها و اشتباهات کمترشناختهشدۀ این دو، موارد زیر دانسته شد: کلبرگ پیدایش تشیع دوازدهامامی را «انتقال از امامیه»، و مدرسی «تکامل تدریجی مکتب تشیع» خوانده است. هر دو، تاریخ آن را تقریبا همسان، نیمة قرن چهارم هجری دانسته و در اینباره به موارد انعکاس اندیشة «دوازده امام» در متون کهن استناد کرده و دچار اشتباهاتی بعضا فاحش شدهاند؛ چنانکه هر دو، ثبت عقاید اثناعشری را در برخی متون که کامل به ما نرسیدهاند، انکار نموده و از ثبت آن در برخی منابع غفلت کرده و دیدگاههایی ناهمگون و گاه متناقض داشتهاند. افزون بر این، کلبرگ به همپایگی واژة امامیه با اثناعشریه توجه نداشته و مدرسی نیز دچار «تردیدها» و «تعمیمها»ی ناروا، اشتباه در «شناسایی متن و نسخههای کهن یک روایت» و «بیدقتی در فهم اصطلاحات مهدویت» شده است.
آراء رو به گسترش جریانهای فکری رقیب و معاصر با شیخ مفید(م.۴۱۳) درخصوص افضلیت امام، بخشی از دلایل نگارش کتاب الارشاد توسط این متکلم برجسته امامی میباشد. در این زمان برخی از گفتمانها با وجود باور به تفضیل علی(ع)، با صدور جواز امامت مفضول، بر مشروعیت خلافت متقدمین تاکید داشتند. برخی دیگر نیز علیرغم همسویی با امامیه در لزوم افضلیت امام- از مباحث امامت عامه- با باور به انطباق فضیلت خلفا بر ترتیب تاریخی خلافت آنان، بر عدم تفضیل و تقدیم حضرت علی(ع) رأی میدادند. در چنین فضایی مفید کتاب الارشاد را با تکیه بر آراء کلامی خویش در مسأله امامت همچون اثبات لزوم افضلیت امام و تفضیل علی(ع)، بهرهگیری از استنادات تاریخی و گاه آراء گفتمانهای رقیب، به رشته تحریر درآورد تا به حفظ هویت گفتمان امامی بپردازد. از اینرو شناسایی شاخصههای متکی بر مؤلفه افضلیت امام که شیخ در الارشاد در جهت اثبات تفضیل و تقدیم علی(ع) و طرد مشروعیت خلافت متقدمین از آنها بهره بردهاست، دغدغه اصلی این پژوهش را شکل میدهد. نتیجه این پژوهش توصیفی-تحلیلی نشان میدهد که شیخ با به کارگیری شاخصههایی چون برجستهسازی جایگاه و اعمال امام، طرد جایگاه و اعمال متقدمین به ویژه شیخین و طرد عملکرد صحابه در انتخاب افضل یا اصلح به این مهم پرداختهاست.