بینامتنیت یکی از نگرش‌های نوین در زمینه نقد ادبی است، و شالوده آن بر این اساس قرار گرفته که هیچ متنی خودبسنده و اصیل نیست؛ بلکه واگویه‌ای از متون پیشین‌اش است. دیوان شعرا و کتب ادبا از این قاعده مستثنی نیستند. این پژوهش با هدف نمایاندن بینامتنیت حدیث در اشعار ولایی «شاهنامه» فردوسی، و بررسی چگونگی استفاده حکیم فرزانه طوس از روایات در «شاهنامه» صورت گرفته است، تا در پایان بتوان از پیوند «شاهنامه» حکیم طوس با احادیث حضرات معصومین علیهم السلام بیش از پیش آشنا شد.

منابع مشابه بیشتر ...

59590543c7080.jpg

نظریه بینامتنیت به مثابه رهیافت پژوهشی در مطالعات تاریخ اجتماعی مطالعه موردی نقش و جایگاه علی بن ابی طالب(ع) در متون معماری (کتیبه ها) و فتوت نامه های سده های هفتم تا دهم ﻫ.

مهدی فرهانی منفرد, نسیم خلیلی

این مقاله با هدف مطالعه شخصیت اسطوره­ای علی بن ابی­طالب(ع) در سده­های میانه تاریخ ایران و در گستره متداخلی از حوزه­های معماری، ادبیات، فرهنگ عامه و تصوف نگاشته شده است. نویسنده با بهره جستن از رویکرد نظریه ادبی بینامتنیت و مبتنی بر روش رولان بارت، متفکر فرانسوی، کوشیده است نشان دهد چگونه وجهی اسطوره­ای از این شخصیت مهم اسلامی در کنار شخصیت تاریخی ایشان ایجاد و در طول سده­ها و از طریق شبکه­ فرهنگی درهم­تنیده ای بازتولید شده است.

594fbbc48dea3.jpg

شعر در خدمت عقیده و ایمان(10)/ حکیم ابوالقاسم فردوسی / «دیباچه» شاهنامه، برگی زرین از «کلام» و «حکمت شیعی»

علی ابوالحسنی منذر

"نه برگردی از نیک پی همرهان چون با نیکنامان بوی همنورد(27) ابیات فوق، غیر از دهها بیت دیگری است که فردوسی در جای‌جای شاهنامه و نیز هجونامه‌ی مشهور خویش آورده و در آن، ارادت خود به مولای متقیان و خاندان پیامبر سلام الله علیهم اجمعین را بازگفته است، نظیر این ابیات، که آرزوی خویش را برخورداری از شفاعت مولاعلیه السلام دانسته است: همی خواهم از روشن کردگار کزین نامور نامه‌ی باستان که هرکس که اندر سخن داد داد بدان گیتیم نیز خواهشگر است منم بنده‌ی اهل بیت نبی برین زادم و هم بر این بگذرم ابا دیگران مر مرا کار نیست که چندان زمان یابم از روزگار بمانم به گیتی یکی داستان ز من جز به نیکی نگیرند یاد که با تیغ تیز است و با افسر است سراینده‌ی خاک پای وصی چنان دان که خاک پی حیدرم بدین اندرون هیچ گفتار نیست(28) به راستی تاریخ شعر و ادب پارسی، کدام شخصیت را سراغ دارد که در آن روزگاران سرد و سیاه و تلخ، که «محمود غزنوی، از بهر عباسیان، انگشت در جهان کرده بود و قرمطی می‌جست، تا بگیرد و بردار کشد»، اینچنین آشکار و صریح از تشیع دفاع کند؟ بیراه نیست که شیخ عبدالجلیل قزوینی رازی، عالم پر اطلاع شیعی قرن ششم، نام فردوسی را در صدر اسامی شعرای پارسی زبان شیعه آورده و از وی به عنوان یک شاعر «شیعی و معتقد و متعصب»(29) یاد می‌کند و در عصر ما نیز استاد فقید، سید محمد محیط طباطبائی، به درستی خاطر نشان می‌سازد: «فردوسی، چنانکه از روی شاهنامه او را می‌شناسیم، از همه‌ی شعرای ایران دلیرتر و بی‌پرواتر بوده است."