با توجه به اهمیت موضوع ولی، ولایت و خاتم ولایت در عرفان اسلامی و محل اختلاف بودن آخرین ولی در میان اندیشمندان غربی که در حوزه عرفان اسلامی قلم زده اند، این پژوهش تلاش خواهد کرد ضمن گزارش مهم ترین دیدگاه های موجود، به بررسی و نقد آنها بپردازد و دیدگاهی را که با اندیشه های شیعی، نزدیک تر و سازگارتر است، تبیین و توجیه نماید.
در سنت عرفانی ابنعربی، بعد از وحدت وجود، مؤلفۀ محوریای با عنوان «انسان کامل» مطرح است. برخی شارحان نیز «انسان کامل» و «توحید» را دو مسألۀ اساسی عرفان نظری دانستهاند. ولایت، مقام خلیفةاللّهی، تصرّف در عالم و سریان در آن، خزانهدار اسرار الاهی و آینۀ دانایی و شاهیِ حق، پارهای از ویژگیهای انسان کامل است. بنابراین مؤلفۀ انسان کامل، همانند مفهوم «قیّم کتابِ» سهروردی، همان اوصاف امام در احادیث شیعی را دارد و مخاطب شیعی، آن را به مصداق «امام» بسیار نزدیک مییابد. ایدۀ انسان کامل در منظومۀ فکری فیض کاشانی به عنوان متفکری شیعی سبب شده او به آن دسته از روایاتی که در میان اندیشمندان شیعی بهویژه متکلمان، کمتر مورد توجه قرار گرفته، التفات دوباره و جدّی کرده است؛ و با استمداد از ایدۀ یادشده، به کشف دلالتهای پنهان آیات و روایات و یا تثبیت دلالتهای آشکار آنها بپردازد. در این جستار، نقش التفاتی انسان کامل در امامت مطرح شده است و بر اساس آثار فیض کاشانی و نیز در پرتو ایدۀ انسان کامل، از چگونگی کشف دلالتهای پنهان روایات در باب جایگاه وجودی امام و تثبیت دلالتهای آشکار آن بحث میشود.
با توجه به اینکه دین اسلام خاتم ادیان الهى است و رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) افزون بر ابلاغ و تبیین احکام الهى, وظیفه تشکیل حکومت دینى و مدیریت جامعه و اختیارات لازم در جهت استقرار حکومت و اجراى قوانین الهى را نیز برعهده دارند, و با توجه به اینکه رسول خدا(ص) عامل محورى و اساسى بقاء, استمرار و خاتمیت دین اسلام را در حدیث ثقلین, قرآن (قانون ایده آل) و عترت (مجرى صالح) مى داند, این دو عامل در عصر غیبت نیز همانند عصر حضور باید وجود داشته باشد. بنابراین همان وظیفه و اختیارات مجریان صالح (ائمه علیهم السلام) در عصر حضور, براى مجریان صالح (ولى فقیه) در عصر غیبت نیز باید وجود داشته باشد.