اصول دین که امروزه با پنج مولفۀ توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد شناخته میشود از اصطلاحاتی است که کاربردهای متفاوتی دارد و به حسب همین کاربردهای متفاوت، معیارها و جهات مختلفی نیز پیدا میکند. از کاربردهای اصول دین میتوان به اصول عقاید، علم کلام، اصول اعتقادیـ عملی و منابع معرفت دین اشاره کرد. مقاله حاضر سعی نموده با نشان دادن این تفاوتها بیان کند که اصول دین در اندیشه شیعی با معیار فقهی و کلامی و همچنین با آثار فقهی و کلامی که معتقدات دینی دارند، معیار اصل قرار گرفتن واقع میشود. نمود این واکاوی در مسئله امامت جلوه میکند که سبب شده است امامت در اندیشه شیعی یک اصل دینی، معرفتی، اعتقادی، اسلامی، ایمانی، شیعی، عقلی، نقلی، کلامی و فقهی باشد. همچنین در این واکاوی روشن شده که تفکیک بین اصول دین و مذهب ثمره کلامی نداشته و ثمره آن فقهی است.
«امام کاظم» (علیهالسلام) در ابتدای امامت، با چالشهایی روبه رو بوده اند که این چالشها موجب شده است تا اقدامات ایشان به عنوان قرینه فعلی علاوه بر دلایل نقلی مورد توجه باشد. اهداف اصلی تحقیق، چگونگی و دلایل امامت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) و نیز اقدامات ایشان در اثبات این موضوع با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت است. سوال اصلی این تحقیق نیز بدین شرح است که «مهمترین اقدامات امام کاظم (علیهالسلام) در راستای اثبات امامت ایشان با توجه به چگونگی و دلایل امامت ایشان در منابع شیعه و اهل سنت چیست؟» این تحقیق با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه دستیافت که برای انتخاب امام، شرایطی مانند «وصیت، علم خاص، ودایع و سن» بهعنوان ملاک تعیینشده که بنا به دلایل قدرمتیقن، مشخص میشود که امام کاظم (علیهالسلام) شرایط امامت را داشته است. علاوه بر احادیث و دلایل منقول در قبال امامت ایشان، مهمترین اقدامات ایشان که عبارت است از وارستگی مادی و سیاسی، شفافسازی در غصب حکومت شیعیان، مقابله علمی با جریانهای انحرافی و فرقههای مختلف شیعه، مناظره با خلفای عباسی و انتخاب رویکرد تقیه، گویای این است که طرز فکر امام کاظم (علیهالسلام) طرز فکر یک «ولی، امام و زعیم» امت است؛ زیرا از یکسو جامعه شیعیان را از طریق تقیه و وکالت مدیریت کرده و از طرفی، برای اثبات حقانیتشان از طرق مختلف مانند مناظره و شجاعت در بیان، تلاش نموده و ازنظر علمی و فرهنگی نیز با بزرگترین چالش زمان خود، مقابله نموده و خطمشی آگاهانهای را بنیانگذاری نمودهاند.
روششناسي و بسترشناسي يک نظريه، از مهمترين مسائلي است که نقش مهمي در تحليل و شناخت چرايي صدور آن نظريه دارد. متکلمان شيعي مکتب بغداد در قرن چهارم و پنجم هجري، از بزرگترين متکلمان اماميه در طول تاريخ بهشمار ميآيند. با اين حال، روايات امامان معصوم عليه السلام، که از منابع اصيل تفکر ديني بهشمار ميآيند، حضور کمرنگي در کتابهاي کلامي ايشان دارند. هدف از نگارش اين مقاله، ابتدا روششناسي فکري اين متکلمان، و سپس تحليل چرايي تکيۀ فراوان ايشان بر عقل در براهين و نظريات کلامي مربوط به مسئلۀ امامت با توجه به بستر فرهنگي شهر بغداد در آن دوران است. بر اساس مهمترين يافتههاي اين نوشتار، نگاه سختگيرانۀ متکلمان بغداد به احاديث و نيز تنوع مکاتب گوناگون کلامي و نيز تعصبات مذهبي و درگيريهاي شديد فرقهاي در بغداد، از مهمترين عواملي است که مانع از استفادۀ لازم متکلمان شيعي از روايات در آن دوران شده است.
مقاله حاضر تقریر علامه مظفر را از اعتقادات امامیه گزارش میکند. این گزارش بر محور کتاب معروف وی، یعنی عقائد الامامیه صورت گرفته است. این کتاب انتشار گستردهای داشته و بهعنوان منبعی برای شناخت مذهب امامیه مورد توجه اندیشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی قرار گرفته است. برای آنکه ترسیم کاملی از دیدگاههای کلامی و اعتقادی علامه مظفر صورت بگیرد، علاوه بر کتاب فوق، به دیگر آثار ایشان نیز مراجعه شده است. همچنین تلاش شده که با مراجعه به منابعی که علامه مظفر برای نگارش عقائد الامامیه استفاده کرده است، به موارد اخذ و اقتباس و نیز ابتکارات وی اشاره شود. علامه مظفر سعی دارد در عقائد الامامیه اصول اعتقادات امامیه را بدون پرداختن به ادلة تفصیلی آنها بیان کند؛ با این حال در این کتاب ادلة عقلی و نقلی بسیاری از اعتقادات امامیه اجمالا بیان شده است. به نظر میرسد که وی در پارهای از موارد برای تبیین اعتقادات امامیه از مبانی فلسفة ملاصدرا بهره برده است.