مقاله حاضر، احیاگرایی را به مانند برنامه‌ای پژوهشی در نظر می‌گیرد که در آن، دو گروه روشنفکران دینی و عالمان دینی در طریقی متفاوت مشغول به‌کارند. تأکید بر این است که در مقایسه با رویکرد عالمانی که پروژه احیاگرایی را به پیش می‌برند، روش امام خمینی در نوع خود بدیع و بی‌نظیر بوده است. بدیع بودن برنامه پژوهشی امام به این لحاظ است که وی مدعی احیای دین در کامل‌ترین شکل آن (بازسازی جامعه دینی) با ابزارها و امکانات و لوازم سنتی است؛ چرا که ایشان به آن بعد از دین یعنی فقه که در دیگر برنامه‌های تحقیقاتی مورد غفلت قرار می‌گیرد یا به آن توجه چندانی نمی‌شود، بسیار تأکید می‌کند. در هسته مرکزی برنامه تحقیقاتی امام، "فقه" قرار دارد. از این‌رو مدعای نوشتار حاضر این است که "نظریه ولایت مطلقه فقیه" باید براساس برنامه تحقیقاتی امام به عنوان پروژه‌ای احیاگرانه درک گردد و نه نظریه‌ای صرفا سیاسی. در واقع این نظریه، از طریق بازاندیشی در دین و افزایش توان سنت، امکان بازسازی جامعه را در عصر مدرن براساس شالوده‌های دینی فراهم می‌سازد.

منابع مشابه بیشتر ...

5e021965aeec9.JPG

نسبت ولی فقیه و مرجعیت دینی (نقد و بررسی الگوها و نظریه‌های کلاسیک و جدید)

عبدالوهاب فراتی

شاید یکی از مهم‌ترین مسائل حکومت دینی، نحوه تعامل ولی فقیه با مجموعة سازمان روحانیت، به‌ویژه نهاد مرجعیت است که می‌تواند بخشی از تزاحم‌ها یا همسویی‌های جامعه دینی را با رهبری سیاسی تحت تاثیر قرار دهد. از یک‌‌سو، دیدگاه‌هایی که مرجعیت دینی درباره نحوه تعامل خود با رهبری سیاسی دارد و از سوی دیگر، مرجع بودن یا نبودن شخص ولی فقیه می‌تواند به ابعاد این رابطه پیچیدگی‌های خاصی بخشد و رابطه این دو نهاد را به یکی از موضوع‌های حساس ذیل حکومت دینی بدل سازد. مروری بر رویه و متون استنادی موجود نشان می‌دهد، دراین‌باره، ایده و الگوی مورد وفاقی وجود ندارد که این رابطه را تحت پوشش قرار دهد و این تعامل بیشتر تحت تاثیر شرایط تاریخی و سیاسی دچار قبض و بسط شده است. بااین‌همه، تاملات کنونی نشان می‌دهد چندین نظریه و الگو دراین‌باره وجود دارد که می‌توان آنها را در دو رویکرد کلاسیک و جدید بازخوانی کرد و به ارزیابی نتایج روش‌شناختی آنها پرداخت.