تشیع،مکتبی جاوید است که دارای ژرف و عمق درخور قامت شریعت اسلامی است.عامل عمدهی جاودانگی آن،نهضت علمی و فقه حکومتی و سیاسی شیعه است.فقه سیاسی شیعه در سه قلمرو حکومت،قدرت و ادارهی جامعه،دارای طرحهای راهبردی است و از نضج و پختگی و بالندگی خاصی برخوردار است.فقه شیعی،از دامن کتاب و عترت،بالید و برآمد و در جریان تاریخی خود،از قطری و ضخمامت نوشتاری و تحقیقی وسیعی برخوردار شد.در این کتب پربرگ و قطور،که با قلم پژوهشگران عرصهی فقاهت سیاسی و حکومتی،به عالم تشیع ارائه شد،مسألهی حکومت اسلامی و ولایت الهی،جوهر فقاهت را تشکیل داده است.فقیهان شیعی،پس از عصر غیبت،به تدوین راهبردهای تئوریک نسبت به این دو مقوله(حکومت و سیاست)پرداختند و آثار فخیم و گرانسنگی را عرضه کردند که در پرتو این اندیشهها،انقلابهای شیعی فراوانی،چهرهی تاریخ را آراسته و مزین کرده است. آموزههای بالندهی فقه سیاسی شیعه را در چند عنوان مهم میتوان ردیابی نمود.عقلگرایی و نقلگرایی فقه سیاسی شیععه،که هم بر عقل مبتنی است و هم بر نقل،به وسیلهی عترت اهل بیت علیهم السلام،همچنین فقه سیاسی شیعه، فقهی است ترکیبی که مجمموعهی آموزههای دینی را در قالب هیئتی مرکب و مکمل یکدیگر مشاهده میکند.نفی ولایت جائر در فقه سیاسی شیعه،امری متفق علیه فقهای شیعی است،که افراد شخصی همچون شیخ صدوق،شیخ مفید،شیخ طوسی،علامه حلی و کرکی قدس سره و دیگر نامآوران فقه سیاسی شیعه،به بسط اندیشههای فقه سیاسی کمک شایانی نمودند،که در تداوم این سلطهی شکوهمند،قامت رسای امام خمینی قدس سره را با فقه سیاسی نظام سازش ملاحظه میکنیم؛فقهی که انقلابی را از باب مقدمهی تشکیل حکومت اسلامی و نفی ولات جائر و اثبات ولایت مطلقهی فقیه به وجود آورد و سامان سیاسی جدیدی را به تشیع انقلابی داد و آن را پرآوازه و شکوهمند مطرح نمود.فقه سیاسی شیعه،لزوم انقلاب اسلامی و الهی را از باب مقدمهی تشکیل دولت دینی و الهی و نفی سلطهی استعمار و استبداد مطرح کرده و برای حاکم شرایطی برمیشمارد.شیعه با این تفکر در بستر تاریخی جریان یافته و هرروزه بر اقتدار و عزت خویش افزوده و بالندهتر به حیات پر بار خویش ادامه داده است.
خلّف المستشرقون أسلاف الباحثین الغربیین حالیاً تراثاً لا بأس به من الدراسات المشرقیة والإسلامیة إستفاد منه هؤلاء الباحثون، فالإستشراق تحوّل إلى مجالات علمیة بحتة أصبحت تدرسها الکلیات ومراکز الأبحاث، لکنّ تلک الأبحاث بقیت تخدم أهداف ومصالح الغرب الإمبریالیة فی بعض الموارد، إلا أن الکثیر منها حالیاً نابعة عن وجدان باحثین غربیین أحرار یصنّفون الکتب والأبحاث من أجل إرضاء أطماحهم البحثیة واستکمالاً لمسیرتهم العلمیة. ومن جملة الحقول البحثیة المهمة التی کتب فیها الباحثون الغربیون الکثیر من هذه الدراسات، هی الدراسات الإسلامیة والحدیث الشریف منها بالتحدید سیّما الحدیث الشیعی. ومن هؤلاء الباحثین المعاصرین أستاذ جامعة إدینبرا الدکتور أندرو ج. نیومان الذی شهدنا له العدید من المساهمات فی حقل الفکر الإمامی وبالتحدید دراساته فی الحدیث الشیعی وجهود علماء الإمامیة فی العصر الصفوی وتحدیداً فی موضوع جدلیة الدین والعلماء مع السیاسة ورجالها. وما نهدف إلیه من دراستنا هذه هو نقد کتاب الباحث نیومان الهامّ عن تاریخ الحدیث الشیعی فی القرون التأسیسیة للمذهب الإمامی وأثر النهجَین الفکریَین الهامَّین عند علماء الإمامیة وهما: النهج الأصولی والنهج الإخباری الذی یمثله قم والقمّیون آنذاک فی تدوین أقدم ثلاثة مجامیع روائیة عند الشیعة الإمامیة: المحاسن للبرقی (توفی بین 274ـ280 ه/ 887ـ893 م) وبصائر الدرجات للصفّار القمّی (ت 290 ه/ 903 م) والکافی فی علم الدین للکلینی الرازی (ت 329 ه/ 941 م) وفق منهج التحلیل التاریخی والإستقرائی للنصوص التاریخیة والروائیة سیّما من تلک الکتب.