از جمله مواردي كه توجه نگارنده را در طول ساليان اشتغال به تفحص درباره اوضاع اجتماعي، سياسي و فرهنگي گوشه هايي از خراسان بزرگ در قرون گذشته به خود جلب كرده، حضور و فعاليتهاي آزادانه علويان در محدوده دو حكومت مقتدر آن عهد يعني سامانيان و غزنويان است كه خود ازحاميان سرسخت مذهب سنت و جماعت به شمار مي آمدند. در اين مقاله سعي بر آن شده است تا از خلال آثار ثعالبي اديب توانا و نام آشناي خراسان در قرن چهارم و پنجم، گذري كوتاه به آراء و عقايد عمومي نسبت به اين گروه داشته باشيم كه اين خود مي تواند ما را با يكي از زمينه هاي اقبال مردم به مذهب تشيع در قرون بعد نيز آشنا نمايد.