این مقاله به امکان و شرایط نقشآفرینی عقل در تفسیر قرآن از دیدگاه نصگرایانمیپردازد و هدف آن، واکاوی مدعا و اعتبارسنجی ادلةآنان دربارة شأن عقل در تفسیر قرآن است. مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی به مسئله میپردازد و در مقام بررسی رویکردی عقلی ـ انتقادی دارد. مفسران نصگرا بر محور بودن ظاهر نصوص دینی، در فهم مراد خدا از آیات تأکید دارند و برای عقل حداکثر نقشی ابزاری قائلاند. اهل حدیث با تأکید بر نصگرایی افراطی، جایگاهی برای مدرکات عقلی در فهم آیات قائل نیستند. اشاعره عملا نصوص دینی را مقدم میدارند و اخباریها در نفی اعتبار و کارایی عقل دیدگاهی مشابه اهل حدیث دارند. اصحاب مکتب تفکیک نیز تنها عقل فطری را، طبق اصطلاح خاص خود، در تفسیر معتبر میدانند و عقل برهانی را معتبر نمیشمارند. نصگرایان چهار دسته دلیل برای اثبات مدعای خود اقامه کردهاند که هیچیک از آنها نافی اعتبار عقل در تفسیر قرآن نیست. و ادعای آنان را ثابت نمیکند.
معتز عباسی (ح 252ـ255ق)، در شرایطی به خلافت رسید که درگیریهای دربار، اوضاع را آشفته کرده بود. به پیروی از نگاه کلی عباسیان، امامیه نیز در سامرا و به پیشوایی امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، از نظرِ دربار جریانی مخالف به شمار میرفت. معتز، ضمن بازگرداندن حکومت به خاندان متوکل، به سنّتهای پدرش در فرمانروایی بازگشت؛ اما روزگار او، زمانه شورشهای مخالفان و از جمله امامیه بود. این پژوهش، در پاسخ به این پرسش که «معتز چه رویکرد سیاسی ـ مذهبی در برابر امامیه اتخاذ کرد؟»، بر اساس توصیف و تحلیل دادههای تاریخی، به این نتیجه رسیده است که او تحت تاثیر مادر، برادر و استادانش، خلافت را اداره میکرد و از نظر سیاسی، امامیه را حزبی مخالف میدانست و از نظر مذهبی نیز تحت تأثیر جریان اهل حدیث، امامیه را فرقهای منحرف میشمرد؛ بهویژه انتشار خبر نزدیک شدن تولد مهدی(ع) از سوی پیشگویان دربار، به عنوان پایانبخش خلافت عباسی، به واکنشهای دربار سرعت بخشید.