چگونگی ورود و سپس اقامت علی بن موسی الرضا در مرو، پایتخت خلافت اسلامی در دوران خلافت مأمون عباسی، موجب طرح فرضیههای مختلف بهویژه با محوریت برخی شخصیتهای مهم آن دوران است. فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین در جریان ولایتعهدی و دیگر موضوعهای مهم مرتبط با امام، گاه با تحلیلهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. چنین به نظر میرسد برای دستیابی به درکی جامع و منطقی از مسائل مربوط به آن حضرت با مأمون و دربارش، ضرورت دارد افکار و اقدامات ذوالریاستین در مورد امام به دقت بررسی گردد. این پژوهش تلاش دارد با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روش پژوهش تاریخی، نقش این وزیر مقتدر را در چگونگی رابطه مأمون با امام رضا بررسی کند. یافتههای پژوهش، گویای نفوذ فوقالعاده ذوالریاستین بر مأمون است، با این حال وی در ارتباط با امام بیشتر متأثر از مأمون بود و کوشید با نزدیک ساختن افکار و تصمیمگیری خود به خلیفه، موقعیت خودش را تحکیم نماید. فضل با وجود داشتن اقتدار، نتوانست بر آن حضرت تسلط یابد، در عین حال شواهد متقنی نیز بر ارادت او نسبت به امام وجود ندارد.
مؤلفه دین و مذهب، همواره نقش عمدهای در زیر ساخت فکری جامعه ایرانی داشته است و تأثیر مستقیم آن در بیشتر تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه چشمگیر است. ازاینرو در طول تاریخ، حکومتها توجه خاصی به مذهب و مراسم آیینی داشتهاند. در دوره قاجار در کنار تداوم شکل برگزاری مراسم مذهبی و آیینی، یک نوع تحول هم در آنها صورت گرفت. ایالت خراسان و به ویژه شهر مشهد به سبب موقعیت خاص خود، یکی از مراکز اصلی این تحول بود. مقاله پیش رو با روش وصفی - تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که مراسم آیینی وسوگواری در مشهد به عنوان مهمترین شهر مذهبی ایران به چه میزان تحت تأثیر عوامل مختلف، به ویژه رویکرد سیاسی حاکمان قاجار و عوامل اجرایی آن دچار تحول شد؟
آیت الله میرزا محمد مهدی اصفهانی (1303-1365 قمری) بنیانگذار مکتب معارف خراسان است که به مکتب تفکیک شهرت یافته است. او از مشاهیر و شاگردان میرزای نایینی بوده است. وی صاحب اندیشههایی ویژه در فهم روایات معصومین (ع) است و از برجستهترین منتقدان فلسفه و عرفان اسلامی است. از جمله کوششهای علمی و فکری اواین است که معنای علم و عقل و جایگاه رفیع آنها در معارف شیعی را باز شناسد. وی علم و عقل را دو نور ظاهر بالذات و مظهر غیر دانسته که میتوانند حیث واقعیت اشیا را بنمایانند. این نوشتار گزارشی است از دیدگاههای میرزا در این زمینه.
قرآن کتابی فهمیدنی است که آیات آن بر قلب پیامبر خاتم نازل شده تا کار هدایت بشر را بدان سامان بخشد.یکی از مهمترین مباحث دربارهء قرآن،امکان فهم آن و چیستی و چگونگی این فهم است که در اصول فقه با عنوان«حجیت ظواهر»مورد توجه قرار میگیرد.در بحث حجیت ظواهر گروههای مختلفی سخن راندهاند که از خود بسندگی قرآن در فهم تا ناممکن بودن فهم قرآن طیفی از نظریات را تشکیل میدهند.میرزای اصفهانی از جمله فقهای معاصر است که بیانی تازه از نظریهء مشهورفقهای امامیه مطرح کرده که در آن حجیت ظواهر با حفظ استقلال قرآن و عترت در حجیت اثبات میشود.در واقع از آنجا که بشر«مخاطب بالعرض»قرآنی است که«ذکر»و رسول آورندهاش«مذکر»دانسته شدهاند،برای رسیدن به ظهور آیات و دریافت قرائنی که به بپاشدن یک آیه و دلالت الفاظ آن بر معانی موردنظر گویندهاش دلالت میکنند، نیازمند مراجعه به«من عنده علم الکتاب»است تا او با تبیین قرائن متصل عقلی و منفصلی که یقین عقلایی در انعقاد ظهور از لفظ را سبب میسازد،برساند.