نهضت دینی صفویه که توانست با تأسیس حکومت و رسمیت بخشیدن به تشیع به عنوان مذهب رسمی، خدمات بینظیری به اسلام شیعی در ایران بنماید، زمینهساز استقرار و قدرت یافتن و کسب موقعیت اجتماعی تدریجی فقهای شیعه در ایران شد. با توجه به پیشینه تصوف صفویه، این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که از منظر کارکرد مشروعیت دینی، فقهای شیعه چه جایگاهی در تعامل با دولت داشتند و قدرت و میزان نفوذ آنها در عرصه اجتماعی، بهویژه برای ترویج و اجرای احکام اسلامی چه میزان بوده است؟ یافتههای پژوهش، حکایت از آن دارد که مشروعیت دینی دولت صفویه، تنها برآمده از فقهای شیعه نبود و صفویان، اقتدار دینی خود را از منابع گوناگون، از جمله حمایت جریان تصوف و برخی عناوین قدرتآفرین مانند سیادت و نیابت امام(ع) به دست آورده بودند. برخی شاهان صفوی، جایگاه ویژهای برای فقهای شیعه قائل بودند و در دستگاه دیوانی نیز مناصب رسمی متعددی به آنها تعلق داشت؛ اما در عمل، قدرت واقعی و نفوذ اجتماعی شاه، قابل مقایسه با هیچ صاحبمنصب دیگری نبود و تمایلات شخصی شاه، بر مقدرات کشور حاکم بود. تنها در اواخر دوره صفویه بود که قوام یافتن نهاد دینی قدرتمند و شکلگیری منصب ملاباشی، بر اقتدار فقها افزود.
حضرت فاطمه زهرا (س) که مقامی ویژه نزد پیامبر (ص) داشت، تنها دختر ماندگار پس از رحلت آن حضرت بود که زندگی کوتاه ایشان با رویدادهای بزرگ و سرنوشتساز همراه شد. کوتاه بودن مدت زندگانی آن بانوی بزرگوار و وجود جریانهای معارض با اهلبیت (ع) سبب شده است، بسیاری از رخدادهای زندگی ایشان، مانند چگونگی و مکان دفن آن حضرت به درستی آشکار نباشد. با وجود اختلاف علمای اهل سنت درباره چگونگی دفن حضرت زهرا (س)، بیشتر آنها بر این باورند که مدفن آن حضرت (س) در قبرستان بقیع، مکانی مشخص دارد، اما شیعیان آن قبر را متعلق به فاطمه بنت اسد میدانند و بر این باورند که مکان قبر آن بانو آشکار نیست. هر دو گروه در این باره، مستندات قابل توجهی ارائه کردهاند. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، این دو دیدگاه را بررسی میکند و به سنجش و اثبات این فرضیه میپردازد که قبر منسوب به ایشان در بقیع متعلق به فاطمه بنت اسد است و محدوده مدفن حضرت زهرا (س) در کنار روضه نبی اکرم (ص) در بیت ایشان واقع شده است، اما محل دقیق قبر مخفی است.
کتاب «نگاهی به تاریخ تفکر امامیه از آغاز تا ظهور صفویه» در عین دارا بودن نکات مثبت و شایان تقدیر، دارای اشکالات و نکات قابل نقدی است که در این نوشتار، نمونههایی از آنها بررسی شده است؛ از جمله: نگرشی سطحی و روشنفکرمآبانه به تاریخ تشیع همراه با نوعی پیشداوری؛ برخی ادعاهای بدون دلیل و مدرک؛ ذکر برخی روایات شاذ و نادر در مقابل روایات مشهور، و احیانا ذکر سخنان مخالفان شیعه و دیدگاههای خلاف نظریة رایج شیعه. از دیگر اشکالات محتوایی این کتاب، تشکیک در وجود بعضی باورهای موجود شیعه در قرون اولیه ـ بهویژه قرن اول هجری ـ است. همچنین چنین وانمود شده که پیدایش تشیع منشای عرفی ـ و نه الهی ـ داشته است و اینگونه به ذهن میآید که اصولی همچون اعتقاد به نص، عصمت و تبرّی از دشمنان اهلبیت علیهم السلام دستکم در قرن اول نزد پیروان اهلبیت علیهم السلام مطرح نبوده است!
مقاله حاضر ترجمه فصلی از کتاب بحوث فی التاریخ العباسی نوشته دکتر فاروق عمر میباشد. اگر چه این کتاب، اثر جدیدی نیست، اما بحث یادشده بحثی نو و خواندنی است و تاکنون در جامعه علمی ما راجع به آن چندان تحقیق نشده است. از این جهت، ترجمه فارسی فصل یادشده این کتاب را از نظر اصحاب تاریخ میگذرانیم. گفتنی است عنوان اصلی این گفتار در منبع فوق «لقبهای خلفای عباسی و مفاهیم دینی و سیاسی آن» بوده لکن آنجایی که مقاله منعکس کننده استفاده ابزاری خلفای عباسی از فرهنگ مهدویت میباشد در فرایند ترجمه مقاله به فرهنگ مهدویت در القاب خلفای عباسی تبدیل شده است.