تنقیح مناط یکی از قوانین و قواعد اصول فقه است که برای استنباط احکام و قواعدشرعی به کار گرفته می شود. به طور کلی، یکی از شیوه های تعمیم احکامی است که برای وقایع و موارد خاص صادر شده و با این روش خصوصیات آن واقعه یا فرد خاص که در حکم دخیل نیست شناسایی شده کنار زده می شود و حکم در همه موارد مشابه به جاری می گردد. این اصطلاح را، ابتدا، علمای اصولی عامه به کار گرفتند و سپس، در قرنهای بعد از پنجم هجری، با زایش مکتب حله و گرایش علمای اصولی امامیه به عقل گرایی و رد اخباری گرایی وارد حوزه اصولیین امامیه گردید. گرایش به توسعه ادله لبی، تفریق بین قیاسِ ظنی و قیاسِ قطعی، نفی حجیت خبر واحد و رای و قیاس، تنقیح و تهذیب اخبار، ظهور عقل گرایانی همچون ابن ادریس حلی، شیخ طوسی، شیخ انصاری، علامه حلی، و ظهور و گسترش مکتب حله از علل اصلی ورود تنقیح مناط به مذهب امامیه است.
کلام امامیّه در طول تاریخ جریان یکسان و یکدستی نبوده است و دستخوش تحوّلات بسیار در ابعاد مختلف شده است. متکلّمان امامی در ادوار گوناگون تحتتأثیر عوامل مختلف بهویژه اثرپذیری از مکاتب فکری مطرح در تمدّن اسلامی خاصّه کلام معتزلی و اشعری و فلسفۀ سینوی و حکمت صدرائی نظامهای کلامی متفاوتی از باورهای دینی تشیّع امامی را ارائه نمودهاند. آشنایی با مکاتب کلامی و گرایشهای مختلفی که در کلام امامیّه پدیدآمده است پیشنیاز هرگونه پژوهش دقیق در این دانش است. با این وصف، تاکنون هیچ دستهبندی مشخّصِ معیاری از مکاتب کلامی امامیّه ارائه نشده است که هم نمایانگر سبکها و گرایشهای اصلیِ مختلف موجود در تاریخ کلام امامیّه باشد و هم مقبول و مورد اتّفاقنظر پژوهشگران این عرصه قرار گرفته باشد. در نوشتار حاضر، تلاش میشود پیشنهادی در خصوص دستهبندی ادوار و مکاتب کلامی امامیّه ارائه گردد. بر بنیاد این دستهبندی تازه، ادوار و مکاتب گوناگون تکوینیافته در کلام امامیّه در قرون میانی (از قرن چهارم تا قرن یازدهم هجری قمری) بر اساس سبک اندیشگی و مبانی کلامی متمایز متکلّمان امامی به چهار دورۀ: (1) کلام معتزلی شامل مکاتب بغداد متقدّم و متأخّر و مکتب حلّۀ متقدّم، (2) کلام معتزلی _ فلسفی در مکتب حلّۀ متأخّر، (3) کلام فلسفی در مکتب قم و (4) کلام فلسفی _ عرفانی در مکتب اصفهان طبقهبندی میشود.